آوای ترکمن

سبک زندگی - نحوه پوشش و موسیقی ترکمنی

آوای ترکمن

سبک زندگی - نحوه پوشش و موسیقی ترکمنی

بازی های بومی ترکمنها

فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد,به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد


بازی های بومی ترکمنها


انسانها با توجه به مقتضیات زمانی خود ، نیاز به بازی و سرگرمی داشته اند و این نیازها در زمانهای گذشته ، آنزمان که از تلویزیون و رادیو خبری نبود ، شدید احساس می شد. زمانی که همه چیز طبیعی بودوانسانها با خود وطبیعت زندگی می کردند و همیشه باطبیعت درجنگ و ستیز و مبارزه بودند ، به شدت احساس به سلامت جسمانی را در خود می دیدند ، شروع به ابداع بازیهای مختلف با توجه به محیط خود کرده اند. بعضی از این بازیها سازمان یافته و در دوره های بعدی نیز ادامه پیداکرده است. به قول یکی از دوستان که در باره بازیهای بومی و محلی اظهار نظر می کرد و می گفت: بازیهای بومی ومحلی ترکمنها بقدری با برنامه و شکیل است که اگر یک کودک ترکمن در تمام و یا حداقل نیمی از آنها تبحر پیداکرده و سربلند آنها را پشت سربگذارد در آینده هیچ گونه مشکل روحی و جسمی پیدا نخواهد کرد. بله این بازیها بقدری جالب وجذاب هستند که بعضا افراد را مجبور به حرکتهای رزمی میکنند و بعضی دیگر جرات و شهامت را تقویت می کنند و بعضی دیگر نیز اطاعت ورهبری و….


دکتر سیامک رضا مهجور در کتاب روانشناسی بازی صفحه ۵۴ در مورد بازی می گوید: ((فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد،به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد. در این گونه بازیها،تن و روان واکسینه می شوند. این بازیها صحنه ورود فرضی دشمنان و تحقق فرضی مشکلات ومصائب است. طفل در حقیقت مانور می دهد و با مانور روبرو می شود.))


حقیقت نیز اینگونه است ،هرکدام ازبازیها اهداف خاص خود رادارندکه کودک درآینده أی نه چندان دوردرزندگی حقیقی باآنها روبروخواهد شدوآنچه راکه قبلا درمیدان بازی تجربه کرده است به عینه روبرو می شود.


دکتر رضا مهجور باز در صفحه ۶۵کتاب خود از قول آدلرمی گوید((اطلاعاتی که کودک ازطریق بازی بدست می آورد، نه تنها به زندگی حال او بلکه به زندگی آینده اوارتباط می یابد.)) . دکتر رضا مهجورباز در صفحه ۱۲۲کتاب ازقول مگ دوگال می نویسد(( بازی لازمه رشدوتکامل انسان وساخت شخصیتی اواست .بدون بازی شخص قادربه شناخت طبیعی خودوکسب موقت دنیای خارج نخواهد شد.زیرا ازطریق بازی است که یک زندگی سالم ورشد یافته وقدرت اراده وتصمیم گیری به صورتکامل رشد خواهد یافت.)) عده أی دیگر ازروانشناسان عقیده دارند،بازی وسیله ای برای ارضاء ولذت جویی افرادمیباشد.درعین حال ازفوائد بازی به عنوان آموزش دهنده قواعد اجتماعی به شخص وعادت به نظم نیزیاد میکنند.ویا کارل گروس عقیده دارد((بازی وسیله أی برای آمادگی جهت زندگی دربزرگسالی میباشد،به همانگونه که یک بچه گربه خود راجهت فعالیتهای غریزه أی آماده می سازد.))


و نهایت اینکه بازیهای بومی و محلی ترکمنها در عین سادگی جذابیت خاص خود را دارند که برای نسل امروزی تازگی و طراوت خاصی را به همراه داشته ودارد و با اجرای یکی از این بازیها فرد خودبخود برای اجرای بازیهای بعدی رغبت از خود نشان می دهد. در ضمن باید متذکر شویم که جامعه آماری مورد تحقیق این بازیها منطقه کلاله و مراوه تپه شامل دهستان آقسو و گلیداغ می باشد که جا دارد در همین جا از کلیه کسانی مرا یاری کرده اند و از تجربیات آنها استفاده کرده ایم علی الخصوص خانواده الله بردی نوری و یعقوب خواجوی در گلیداغ و سایر کسان دیگر تقدیر و تشکر کنیم.


این نوع بازیها ممکن است در مناطق دیگر بنامهای دیگری خوانده شوند ، و یا در بعضی مناطق انواع دیگر بازیها باشند که در همین جا به تمام کسانیکه مشتاق و علاقمند به این نوع بازیها هستند می گوییم که ما دست نیاز بطرف شما دراز می کنیم تا با معرفی آنها این نوشته ناقص را کامل کرده و قدمی در راه اعتلاء این فرهنگ برداشته باشید. یک بار دیگر از تمام کسانیکه نوشتن نام همه آنها در این جا مقدور نیست وما را کمک کرده اند خالصانه تقدیر و تشکر میکنیم.


●چند نوع بازی ترکمنی


▪ پلله م باشی ( چورله ن- چورریگ- اوینام کسسیر)


اهداف بازی: فرصت طلبی و تیز هوشی-کسب مهارت- جرات وشهامت-ایجاد و تقویت حس مقاومت و پایداری-تقویت حس همکاری و تعاون-سرعت وچابکی-تقویت عضلات بدن.تعدادبازیکنان از۱۲تا۳۰نفر.


درباره بازی: این بازی یکی ازپرآوازه ترین ومعروفترین بازیهای بومی ومحلی ترکمنهاست،این بازی که بیشتردرشبهای مهتابی و فرا رسیدن عیدسعیدفطر وقربان انجام می شودبخاطر جذابیت خاص ،این بازی ساعت هاطول می کشید وبازیکنان دو گروه درستیز وجدال شب را به صبح میرساندند چه بسا بدون اینکه گروهی بر گروهی دیگرتفوق وبرتری داشته باشند.دراین بازی ،بازیکن فرصت طلبی وتیز هوشی خود را به رخ دیگران میکشد،بازی به گونه أی است که اگربازیکنی ترس وواهمه داشته باشدمعمولا درکنار گوشه هامی ماندوجرات حمله کردن پیدا نمی کندوچه بسا ازگروه مخالف درلحظه ای که فرصت مناسب باشد او را از میدان بازی خارج می کنند. این بازی با همکاری ومشارکت بازیکنان دوگروه انجام می شود،گروهی حمله می کنندوگروهی دیگرسعی دارندازموضع خود دفاع کرده ومقاومت نمایند.در اینجاهر دو گروه نهایت همکاری وتعاون را به نمایش می گذارند.گروه حمله کننده به یاری وکمک یار خود آمده و سعی دارند بازیکن مدافع را اززمین خارج نمایند ، در حالیکه گروه مدافع نیز پشتیبان یار خودی است و از او حمایت میکنند.


نحوهٔ بازی: در این بازی بازیکنان قبل از هر چیزدو/۲ نفر را بعنوان خان ویا رهبر گروه انتخاب می کنندکه معمولا این دو نفر بانفوذترین وقوی ترین افراد هستند.سپس سایر بازیکنان دوبه دوکه از لحاظ جسمانی ومهارت دربازی یکسان هستندبه نقطه أی دورترازرهبران(خانها)رفته برای خود نامی مستعار انتخاب می نمایند، سپس نزد خانها آمده می گویند:


خاللای خاللای خانها: آلدیق،آلدیق بازیکنان: کیمه آی گره گ،کیمه گون


که خانها با گفتن نام یکی از آنها وی را انتخاب می کنند و بدین ترتیب سایر بازیکنان نیز به دو گروه تقسیم می شوند. در همین جا متذکر می شویم که در تمام بازیهای گروهی یار گیری وتقسیم به دو گروه با چنین روشی صورت می گیرد.بعد ازآن بازیکنان کفشهارا ازپا در آورده دریک محل جمع میکنندکه به آن جا((پلله))می گویند،بازیکنان مدافع در یک دایره فرضی قرار می گیرندکه مرکزآن کفشهاویا پله میباشدبازیکنان حمله کننده نیز دربیرون این دایره فرضی قراردارند.بازی باعلامت دادن یکی ازبازیکنان حمله کننده که درواقع هشداری است،درحالیکه دستش را بلند کرده میگوید:شو نامه؟ از گروه مدافع نیز که درواقع اعلام آمادگی است یکی جواب می دهد:سامان ! بعد از شنیدن کلمه سامان صدایی از تمام بازیکنان بلند میشود که می گویند:‘‘آرامئزدا قل یابان’’. بازی شروع میشود،بازیکنان داخل دایره فرضی (مدافعین)سعی دارندبه غیازدست ،پاویاهر عضو دیگر حمله کننده ها بزنندواو را از جریان بازی خارج نماینداز طرف دیگربازیکنان حمله کننده سعی دارند با عبور از وسط دو بازیکن و با کشیدن خط فرضی از بین دو بازیکن عبور کرده و او را از بازی خارج نمایند.


گاهی گروه مدافع ازطرف گروه حمله کننده چنان تحت فشار قرارمی گیردکه در لاک دفاعی محض فرو می رود وگروه حمله کننده باتقویت حمله خود وبا گرفتن پایی که بطرف او نشان رفته است،اورابر روی زمین میکشدواز بازیکنان خود می خواهدکه از بین بازیکنی که روی زمین کشیده می شودوسایر بازیکنان عبور کرده تااورا ازصحنه بازی خارج نمایند.این بازی همچنان ادامه پیدا میکندتا اینکه درنهایت ازهر گروهی که یک نفر باقی بماندبنام((چئرلئق))شناخته می شود،نقش این بازیکن خیلی مهم وحساس می باشد،چرا که بردن ویا واگذار کردن بازی به اوختم می شود.این بازیکن((چئرلئق))در((پلله))قرارمی گیردوسایر بازیکنان گروه مقابل پشت سر او هستندبه ((چئرلئق))اجازه داده می شودکه درحدود ده /۱۰قدم تاجایی که می تواندقدم رابزرگ می گیردوازبازیکنان فاصله گرفته وپا به فرار می گذارد،سایر بازیکنان گروه مقابل نیز بدنبال او هستند،((چئرلئق))تاجایی که نفس او اجازه میدهدوبا درنظر گرفتن اینکه مسافت طی شده رامی تواند برگرددازمحل بازی فاصله می گیردوسعی داردبازیکنان رادورزده وبه ((پلله))برگردد،اگر اودرانجام این کارموفق شود،گروه آنهابرنده است واگر هم دربین راه اورا با پا زدند ونتوانست بازیکنان رادور زده خود را به پلله برساند بازنده هستند.در این بازی واجرای نقش ((چئرلئق))بعضی از افراددربین مردم روستای خود شهرت کسب کرده اندکه یکی از آنها درروستای اجن سنگرلی شخصی بنام حاجی گوندوقدی سرداری می باشد،معروف است که وی حدود ۱۰/ده کیلومتربخاطر اجرای این نقش دویده است.


▪غوشاق آتدی


اهداف بازی: مقاومت-همکاری وتعاون –تقویت عضلات بدن –سرعت وچابکی تعداد بازیکنان :۸ تا ۱۸نفر


درباره بازی: یکی از کهن ترین بازیهای بومی و محلی ترکمنها غوشاق آتدی نام دارد. زمانی که امکانات ورزشی و تفریحی در این منطقه مطرح نبوده مردم ترکمن این بازی را بعنوان یک سرگرمی وبازی دنبال می کردند.دراین بازی شالی رابه هم میریسندکه درزبان محلی آن راغوشاق می نامند، چنان سفت و محکم میشود که هرگاه تعلل وکم کاری کنی چنان بر پشتت فرود می آیدکه آه از نهاد آدمی بلند می شود.


طریقه بازی: در این بازی نیز بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و دو نفر را بعنوان رهبر گروه و یا خان انتخاب مینمایند و نفرات دیگر دو به دو با انتخاب نامی مستعار نزد رهبران گروه برمی گردند و بدین ترتیب به دو گروه مساوی تقسیم می شوند. این دو گروه رو در رو در فاصله تقریبی ۲۰متری ازهمدیگر قرار می گیرند ، گروهی که غوشاق در دست آنهاست یکی ازافراد گروه خود را پشت سر حریف قرار می دهند و غوشاق را بطرف فردی که پشت سر گروه مخالف قرار دارد می اندازند. اگر غوشاق به دست او رسید در اولین اقدام شروع به زدن حریف میکند. حریف نیز سعی دارد خود را به گروه مخالف که در فاصله ۲۰متری آنها قراردارد برساند ،ا گر موفق به فرار شدند غوشاق را از آنها تحویل میگیرند و جای دو گروه عوض میشود و اگر هم موفق به فرار نشدند و یکی از اعضای گروه با غوشاق زده شد ، از محل ضربه خوردن تا محل گروه مخالف به آنهاسواری می دهند،این بازی همچنان ادامه پیدا می کند ودر نهایت در شماره های ۱۰یا ۲۰که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند برنده بازی معلوم می شود.

پایبندی قوم ترکمن به سنت ها و فرهنگ بومی خود

در این مطلب با عنوان 'حفظ سنت ها و پایبندی به فرهنگ بومی از مشخصه های مهم قوم ترکمن' به قلم مریم شریفی می خوانیم: شاید به جرات بتوان گفت که یکی از اقوامی که تاکنون توانسته اند بیشترین مقاومت را در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه داشته باشند ترکمنان استان گلستان هستند. 

از همان بدو ورود به شهرهای ترکمن نشین گلستان خصوصا شهرستان گمیشان که تقریبا همه ساکنان آن بومی هستند وجود حصار بلند در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه را نه با حرف و شعار که با چشمان سر مشاهده می کنی. 

فردی که برای اولین بار قدم به گمیشان می گذارد اولین چیزی را که می بیند نوع پوشش خاص مردم است کاملا سنتی و بر پاپه فرهنگ پیشینیان خودشان است. 

زبان مردم شهر منحصر به خودشان هست و با زبان شیرین ترکمنی تکلم می کنند، اینجا افراد مسن و کودکانی که هنوز به مدرسه نرفته اند گاه با زبان فارسی هم بیگانه اند. 

بانوی ترکمن، اصیل و غیرقابل تغییر، هر جای دنیا که برود هر پست و مقامی هم که داشته باشد باز هم مثل یک بانوی ترکمن سنتی لباس می پوشد. 

جالب این جاست که اگر بانویی ترکمن هم نباشد و عروس ترکمنان شود کاملا شبیه یک ترکمن لباس می پوشد چهارقد ترکمنی بر سر می گذارد و آناقی که نشانه زنان متاهل است بر سر می گذارد آن قدر شبیه می شود که اصلا باورش سخت است که او یک ترکمن نیست (مثل کلمات بیگانه که وقتی وارد زبان عربی می شوند آن قدر نشانه های زبان عربی مثل الف و لام 'ال' و تنوین و ... می گیرند که ساختارشان کاملا با زبان عربی هماهنگ می شود). 

در عوض اگر دختر ترکمن عروس دیگر اقوام ایرانی شود باز هم لباس پوشیدن سنتی خود را حفظ می کند ... انگار یک قانون نانوشته ای همه را ملزم به حفظ فرهنگ می کند. 

بانوی ترکمن نجیب است و قانع، مهربان است و هنرمند و با همان دستانی که کودکانش را نوازش می کند، با بافت قالی و قالیچه های زیبای ترکمنی سعی می کند در تامین معاش خانه همسرش را یاری کند. 

اگر چه رسم و رسومات عروسی هایی که یک هفته طول می کشید کمی خلاصه شده است ولی کاملا ساختار سنتی خود را حفظ کرده است، ترکمن های زیادی هنوز هم با شتر و کجاوه عروس را به خانه بخت می برند. 

اینجا مهریه را طبق سنت خود و بسیار کمتر از همه جای دیگر قرار داده اند، هنوز هم طلاق بسیار زشت است و جوانان به شدت در پاسداری از خانواده های خود تلاش می کنند، داشتن فرزند برایشان افتخار است و به شدت به بزرگترهای خود احترام می گذارند... 

جشن 63 سالگی می گیرند، عروس هایشان یاشماق می گیرند (در سال های اول عروسی از پدر شوهر، برادر شوهر و نامحرمان رو می گیرند) و در مجالس خود با غذاهای سنتی خودشان (چکدرمه، بشمه و ...) از مهمان پذیرایی می کنند. 

بسیار مهمان نوازند و خود بر سر سفره در کنار مهمان نمی نشینند و مهمان را تنها می گذارند تا راحت و بدون رودروایسی هر چقدر که میل دارد غذا تناول کند. 

این جا چای که می آورند کنارش یک فلاکس یا کتری قرار می دهند خودشان برای دقایقی مهمانشان را تنها می گذارند تا هر چقدر که دوست دارد چای بنوشد... 

به شدت از عمل زشت تکدی گری بیزارند و به گدایان خیابانی اهمیت زیادی نمی دهند و در عوض مقید به پرداخت زکات و خمس مال خود هستند. 

مراسم رقص خنجر دارند و کشتی سنتی گورش و بازی های محلی و هودی خوانی و لاله خوانی و علاقه به اسب و مسابقات اسب دوانی و ... صدها سنت قدیمی هنوز در گمیشان زنده است. 

و چقدر زیبا گفت رهبر فرزانه انقلاب که فرهنگ مانند هوایی است که نفس می کشیم ... 

این جا هوا بس آفتابی و لطیف است با خود فکر می کنم اگر همه اقوام ایرانی این گونه فرهنگ بومی را پاس می داشتند شاید این همه چهره غربی و غریبه چشمانمان را نمی آزرد. 

با آداب و رسوم ترکمن ها آشنا شوید

ترکمن ها را انجام هر کاری را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند.



به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از آداب و رسوم ارزشمند ترکمن ها در ترکمنستان ، احترام به سفره و نان است. در اکثر موارد در این کشور ، در باره ی «سفره» اصطلاح روسی  «سِوِتوی» یعنی جایگاه پاک و با ارزش را بکار می برند ، زیرا نعمت خدا یعنی نان در آن قرار می گیرد. آنها پا گذاشتن روی سفره را بی احترامی بزرگی می دانند. در مراسم استقبال از مقامات و روسای جمهوری کشورهای خارج در این کشور نیز این موضوع رعایت می شود. به این ترتیب که در بدو ورود مهمان عالیمقام ، استقبال کنندگان قرصی نان و ظرف کوچکی از نمک را در یک سینی گذاشته و مقابل مهمان می گیرند. رسم بر این است که مهمان ، اندکی از نان را می کند و آن را می خورد. به نظر می رسد این امر ـ که سنتی اجدادی است ـ برای نمک گیر کردن مهمان صورت می گیرد ؛ به این معنی که کشورها به تعهداتشان وفادار باشند و احیاناً به این کشور خیانت نکنند. 

یکی دیگر از عقاید پسندیده ی مردم این کشور ، اعتقاد به خواست و مصلحت خدا در تمامی امور زندگی است. آنها در تصمیم گیری هایشان برای انجام هر کاری ، آن را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند. میزان عقیده ترکمنستانی ها به موضوع تقدیر و قسمت چنان است که روایتی را در باره ی آن می گویند که مضمونی شبیه به مطایبه دارد. روایت رایج چنین است: «روزی مرد ترکمن به خانه رسید و از همسرش خواست پلو بپزد. همسرش گفت: «پلو را می پزم. اگر قسمت باشد ، تو آن را خواهی خورد.» مرد که گرسنه بود ، گفت: «من حتماً آن را خواهم خورد.» پلو پخته شده و سفره پهن می شود. مرد خانه ، تا سر سفره نشست تا پلو را بخورد ، در زدند. شخصی آمده بود و با مرد کاری واجب داشت و به همین خاطر ، او را با خود به بیرون از خانه برد. مرد تا پاسی از شب ، به خانه نیامد. نصف شل بود که به خانه آمد و در زد. همسرش پرسید: «کیستی؟» مرد گفت: «اگر قسمتم باشد ، شوهرت هستم.» 

البته ناگفته نماند که روایتی شبیه به این ، در مجموعه ی مطایبات ما ایرانیان هم وجود دارد که به ملانصرالدین نسبت می دهند. 

یکی دیگر از این سنت های حسنه ، مربوط به آداب غذا خوردن آنهاست. ترکمنها خوردن غذا را با «بسم ا…» آغاز می کنند و بعد از خوردن نیز منتظر می شوند تا همه ی آنها که در جمع مشغول به خوردن هستند ، کارشان به پایان برسد. بعد یکی از آنها شروع به خواندن آیه و یا آیاتی از قرآن می کند و بعد دعا نموده و دست به صورتشان می کشند و می گویند «قبول بولسون!» (یعنی قبول باشد) 

ترکمن ها اعتقاد راسخی به نذر و صدقه دارند و به آن اصطلاحاً «صدقه» و یآ «خدا یولی» (راه خدا / و به عبارتی در راه خدا) می گویند. این گونه مراسم ، به بهانه های مختلف بین مردم برگزار می شود ولی اکثراً در شب های ماه مبارک رمضان ، ایام جمعه (برای شادی روح متوفیان) و یا در مناسبت های مختلف برگزار می شود. در این گونه مراسم ، غذایی پخته می شود و بین حاضرین در مراسم توزیع می شود. ترکمن ها گاهی این مراسم را برای رفع بلا و گشایش در کاها برگزار می کنند. 

از جمله عادات مردم ترکمنستان ، احترام به برخی از چارپایان است. به عنوان مثال ، ترکمنها با پشم شتر لباس می بافند و لحاف درست می کنند اما با آن ، جوراب نمی بافند و یا تشک یا زیرانداز نمی سازند و معتقدند که جوراب پوشیده می شود و زیر پا قرار می گیرد و بر روی تشک می خوابند و به اصطلاح لگدمال می شود. 

ترکمن ها هم مثل دیگر اقوام مشرق زمین ، به موضوع چشم زخم اعتقاد زیادی دارند. برای مقابله با چشم زخم ، آنها دو رشته نخ سیاه و سفید را به هم می تابند ـ که به آن «آلاجا» (رنگانگ) می گویند ـ و آن را به گردن کوکان می آویزند و یا به عنوان دستبند ، به مچ دست آنها می بندند.

مواردی که ذکر شد ، نمونه هایی کوتاه از سنت ها و آداب و رسوم رایج بین ترکمن های ترکمنستان است که اکثراً نیز با عقاید دینی آنها در هم آمیخته است. /ی2


نقش رنگ ها برلباس اقوام گلستان/پوشش های کهن در نگارستان ایران

نقش رنگ ها برلباس اقوام گلستان/پوشش های کهن در نگارستان ایران


گرگان – نگارستان ایران‌زمین رنگین‌کمانی از اقوام ایرانی و غیر ایرانی را در دل خود جای داده و هر قوم با لباس و سنت های خاص خود در گلستان در کنار یکدیگر زندگی می کنند.


خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها – مونا محمدقاسمی: استان گلستان که به دلیل تنوع قومیتی مشهور به رنگین‌کمان اقوام ایران‌زمین است مردمانی از قومیت‌های مختلف با آداب‌ورسوم متفاوت و پوششی رنگارنگ را در دل خود جای‌داده است.


پوشش هر قومیت نشان اصالت و فرهنگ بر خواسته از سرزمینشان و درواقع هویتشان است. اقوام متعددی که در این استان زندگی می‌کنند شامل ترکمن‌ها، فارسی‌زبانان، سیستانی‌ها، بلوچ‌ها، ترک‌ها (آذربایجانی و قزلباش)، کردها، تاجیک ها، مازندرانی و قزاق‌ها هستند.


در اینجا به بررسی پوشش محلی هر یک از قومیت‌های گلستان می‌پردازیم.


پوشاک سنتی ترکمن‌ها


 پوشش و لباس ترکمن‌ها را در وهله اول می‌توان به دودسته سنتی و امروزی تقسیم کرد. پوشش سنتی یا قدیم تا قبل از تلاش‌های رضاخان برای یکدست کردن شکل لباس در ترکمن‌صحرا و کل ایران‌ استفاده می‌شد و پوشش جدید که تداول آن به دوره بعد از یکدست شدن شکل لباس مربوط بوده و تا حال حاضر تداوم دارد.


 پوشش سنتی لباس‌های ترکمنی از مواد گوناگونی چون ابریشم‌، پوست‌، کتان و پنبه فراهم می‌شد. البسه اصیل ترکمنی اعم از مردانه و زنانه از جنس ابریشم بود. در مبحث لباس‌های سنتی‌، پوشاک مردان وزنان باهم تفاوت‌های کمی داشت‌.


لباس‌های مردان را می‌توان به چهار قسمت تن‌پوش، شلوار، کلاه و کفش تقسیم کرد.


 


تن‌پوش‌ها


دون ‌(don): لباس‌ اصیل‌ ترکمنی‌ ردای‌ بلندی‌ بود که‌ از ابریشم‌ دوخته‌ می‌شد و تا زیر زانوان‌ می‌رسید و «دون‌» نام‌ داشت‌. دون‌ بنا به‌ رنگ‌ و نوع‌ بافت‌ بر دو نوع ‌بود. اگر از ابریشم‌ کاملاً قرمزرنگ‌ دوخته‌ می‌شد، «قیزیل‌دون» یا «قیرمیز دون‌» و اگر از ابریشمی‌ دوخته‌ می‌شد که‌ رنگ‌ آن‌ متمایل‌ به‌ زرد بوده‌ و بافت‌ پارچه‌ آن‌ یکنواخت‌ نبود، درواقع‌ اگر رنگارنگ‌ و راه‌راه‌ بود «قار مادون» نام‌ داشت‌. بر حاشیه‌ دون،‌ نوارهای‌ سوزن‌دوزی‌ از نوع‌ آلاجا «دو نخ‌ تافته‌ سیاه‌وسفید یا تیره‌ و روشن‌» وجود داشت‌ که‌ به‌ زیبایی‌ این‌ لباس‌ می‌افزود. بر کمره‌ دون‌ کمربندی‌ از شال‌ گاه‌ آراسته‌ به‌ نقره‌ می‌بستند که‌ به‌ آن‌ قوشاق و یا «تیرمه‌ شال‌» می‌گویند.


چأکمن: بالاپوشی‌ است‌ بلندتر از کت‌های‌ کنونی‌ که‌ از کرک‌ شتر تهیه‌ می‌شود. چأکمن‌ تهیه‌شده‌ از کرک‌ ظریف‌ و مرغوب‌ را «اینچه‌ چأکمن» و چأکمنی‌ را که‌ از کرک‌ زبر تهیه می‌شود «یوغین‌چأکمن»‌ می‌نامند.

ایچمک: یا پوستین‌ که‌ در هوای‌ سرد استفاده‌ می‌گردد و بنا به‌ نوع‌ پوستی‌ که‌ از آن‌ تهیه‌ می‌شد، انواع‌ مختلفی‌ داشت‌. پوست‌ به‌کاررفته‌ در ایچمک‌ دباغی‌شده‌ و سپس‌ با انواع‌ مواد طبیعی‌ به‌ رنگ‌ زرد درآورده‌ می‌شود.



کوینک‌: پیراهنی‌ ساده‌ و فاقد یقه ‌بود و یا یقه‌ای‌ کوتاه‌ و مدور و بدون‌ دکمه‌ داشت‌ با آستین‌هایی‌ بلند که‌ به‌جای‌ دکمه‌، بندهایی‌ در آن‌ به‌ کار می‌رفت‌. پیراهن‌ دیگری‌ نیز دوخته‌ می‌شد که‌ آن‌هم‌ ساده‌، منتها دارای‌ یقه‌ کج‌ یا کناری‌ بود. این‌ یقه‌ با سوزن‌دوزی‌های‌ مفصلی‌ زینت‌ داده‌ می‌شد و سرآستینش‌ نیز گلدوزی‌ شده‌ بود.


شلوار: شلوار مردانه‌ عبارت‌ از تنبان‌ گشادی‌ بود که رشته‌ای‌ پنبه‌ای‌ لیفه‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌داد و سر آن‌ را گاه‌ با «هوتاز» یا منگوله‌ می‌آراستند این‌ شلوار «بالاق» نام‌ داشت‌.


کلاه


تلپک‌: کلاه‌پوستی‌ با پشم‌های‌ نسبتاً بلند که‌ انواع‌ گوناگون‌ داشت‌ که‌ عبارتند از دوومه‌ تلپک‌، بوخار تلپ، شیپیرما تلپک‌.


بؤروک: یا عرقچین‌ که‌ غالباً با نقوش ‌گوناگون‌ سوزن‌دوزی‌ می‌شد و در برخی‌ لهجه‌ها «تاخیا» یا «تایخا» خوانده‌ می‌شد.


 


چکمه‌


اصلی‌ترین‌ پاپوش‌ مردان‌ چکمه‌های‌ بلند چرمی‌ با نوک‌ برگردان‌ بود که در ترکمنی ‌نیز «چکمه‌» نام‌ داشت‌. چاریق، دولاق‌ و چپک انواع مختلف چکمه‌های ترکمنی است که مورداستفاده مردان ترکمن قرار می‌گیرد.


لباس زنان


لباس‌های‌ زنان‌ ترکمن‌ بسیار متنوع است‌. این‌ نوع‌ تنوع‌ علت‌ و فلسفه‌ خاصی‌ دارد که‌ با دوره‌های‌ سنی‌ آنان‌ مرتبط است‌. همچنین‌ زنان‌ و دختران‌ ترکمن‌ از لباس‌هایی‌ با زیورآلات‌ گوناگون‌ استفاده‌ می‌کنند که‌ تنوع‌ جالب‌توجهی‌ دارد. لباس زنان ترکمن هم نیز به چهار دسته تقسیم می‌شود.



تن‌پوش‌ها


زنان‌ ترکمن‌ پیراهن‌های ‌ابریشمین‌ می‌پوشیدند که‌ غالباً به‌ رنگ‌ قرمز بود و «قیرمیز کؤینک‌» نام‌ داشت‌ و در قسمت‌ یقه ‌و سرآستین‌ سوزن‌دوزی‌ می‌شد.


بالاق‌ یا شلوار


انتهای‌ پاچه‌ شلوار زنانه ‌سوزن‌دوزی‌ مفصلی‌ داشت‌ که‌ به‌ اسامی‌ گوناگونی‌ خوانده‌ می‌شد. ازجمله‌ «دویه‌ کله» ‌، «سکدیرمه‌ چویچه» ‌، «ایکی‌حورمان» و غیره‌ که‌ به‌ ترتیب‌ از پایین‌ تا نزدیکی‌ ساق ‌پا را تشکیل‌ می‌داد.


 




 


کلاه و روسری


بؤروک‌ یا عرقچین روی‌ این‌ کلاه‌ گرد و صاف‌ (بدون‌ برجستگی‌) بود و دختران‌ آن‌ را با زینت‌آلات‌ نقره‌ای‌ ازجمله‌ پولکی‌ و قبک‌ها می‌آراستند. دختران‌ غالباً بؤروک‌ را بر سر گذاشته‌ و از روسری‌ استفاده‌ نمی‌کردند.


در میان‌ برخی‌ از طوایف‌ روسری‌هایی‌ به‌ نام‌ «چأشو» رواج‌ داشت‌ که‌ خود بر چند نوع‌ است‌ از قبیل‌: «اریش‌ چأشو»، «المینچه‌ چأشو»، «آتلاز چأشو»، «قارتما چأشوو»، «چأشو چارقد» که‌ عموماً به‌ روسری‌ مربعی‌ شکل‌ و ابریشمین‌ اطلاق‌ می‌شود.


 




 


در میان‌ برخی‌ از ترکمن‌ها نیز روسری‌ بر دو قسم‌ بود: یکی‌ نسبتاً ضخیم‌ با سوزن‌دوزی‌ مفصل‌ که‌ به‌ آن‌»کورته»‌ می‌گفتند و دیگری‌ بافته‌ای‌ از ابریشم‌ نازک ‌که‌ «قینگاچ» نام‌ داشت‌ و این‌ روسری‌ خود بر دو نوع‌ «قیرمیزی‌ قینگاچ» و «کله‌لی‌ قینگاچ» بود.


کفش


کفش‌ زنان‌ ترکمن‌ را غالباً هنرمندان‌ محلی‌ می‌دوختند. کفش‌هایی‌ نظیر گل‌ میخ‌لی‌، قیرما کفش‌ با نوک‌ برگردان‌ و پاشنه‌ای‌ بلند در میان‌ آن‌ها استفاده‌ می‌شد.


پوشش بلوچ و سیستانی


مردان بلوچ همچون مردان سیستانی، لباس ساده و بلند به همراه دستاری که عموماً سفید است بر تن دارند گفتنی است نوع بستن دستار در مناطق مختلف بلوچستان تفاوت‌هایی دارد. آنچه بیش از همه جلب‌توجه می‌کند تغییراتی است که به لحاظ گذشت زمان و هم‌جواری با کشور پاکستان و افغانستان در دوخت و برش لباس‌ها ایجادشده است.


 در روزگاری نه‌چندان دور مردان وزنان از پاپوش سواس« sovas» که از الیاف نخل وحشی به نام داز«daz» ساخته می‌شد استفاده می‌کردند. پوشاک زنان و دختران از زیبایی ویژه‌ای برخوردار است. در دوخت و تزیین لباس‌های زنانه از هنر منحصربه‌فرد سوزن‌دوزی و پریوار دوزی بلوچ استفاده می‌شود که هنر سوزن‌دوزی روی پیش‌سینه، سرآستین، جیب بلند در جلو و همچنین حاشیه شلوار در پایین خودنمایی می‌کند.


 


دستار زنان بلوچ، روسری مستطیل شکلی است که توسط هنر بلوچی و پریوال دوزی تزیین می‌شود. باید گفت آنچه زیبایی پوشاک زنان بلوچ را کامل می‌کند زیورآلاتی از طلا و جواهر است که ساخت آن نیز یکی از هنرهای سنتی و اصیل منطقه است.


 زنان سیستانی علاوه بر لباس سنتی و روزانه خود، نوعی لباس نیز جهت اعیاد و جشن‌ها تدارک می‌بینند که در نوع خود هنرمندانه و زیباست. از مشخصات لباس روزمره زن سیستانی، نوعی سوزن‌دوزی است که در حاشیه یقه و سرآستین لباس به کار می‌رود و در محل به آن «سیاه دوزی» گویند. این لباس از پیراهن و شلوار گشاد تشکیل می‌شود. بلندی پیراهن تا پایین زانو و دور کمر آن چین‌دار است.


 




 


زنان سیستانی نیز دستاری مستطیل شکل بر سر می‌بندند. پوشاک جشن‌ها و مراسم شاد که امروزه کمتر از آن استفاده می‌شود متشکل از شلواری پرچین، پیراهنی تا بالای زانو با دو چاک از دو طرف است.


پوشش ترک‌ها


 پوشش ترک‌زبان‌ها فرم و شکل پوشاک زنانه آذری اکثریت قریب به‌اتفاق شامل پیراهن بلند، دامن چین‌دار بلند و چارقد (روسری بزرگ) می‌شود. رنگ‌های به‌کاررفته در پوشاک زنان اغلب رنگ‌هایی با زمینه روشن و گل‌دار است و نوع پارچه، دوخت، تزیین و انواع پوشاک آذری از تنوع چشمگیری برخوردار است.


لباس زنان و مردان به سه بخش سرپوش، تن‌پوش و پاپوش تقسیم می‌شود.


پوشش مازندرانی


پوشاک زنان مازندرانی در رنگ‌های شاد و زیبای طبیعت به‌طور کامل پوشیده و جذاب است، اما باگذشت زمان و کمرنگ شدن تاریخ شفاهی بومیان سرزمین طبرستان، استفاده از انواع پوشاک سنتی اعم از چادر، چاقچور، نیم ساق، روبند، نقاب، چارقد، شلیته و تنبان، کمرنگ‌تر شده است.


 




 


 پوشاک مردان هم‌بسته به نوع کار، کشاورزی یا دامداری، در فصل‌های گرم یا سرد، دارای تنوع بوده و علاوه بر کاربردی بودن دارای طراحی و رنگ‌بندی مختص مردان است.


جامه(جِمه)، شلوار(تامون)، قِبا یا کولک، شولا، بوشلوق و… از لباس‌های سنتی مردمان مازندران است که در حال حاضر کمتر دیده می‌شود. پوشاک زنان مازندران شامل لچک، روسری، پیراهن، جلیقه، شلیته کوتاه، شلوار، جوراب پشمی، کفش و چادر است.


علاوه بر قومیت‌های مختلفی که در استان گلستان زندگی می‌کنند هر شهرستان نیز لباس منحصربه‌فرد خود را دارد. یکی از این شهرستان‌ها رامیان است. دستان هنرمند زنان رامیانی سال‌هاست که با بهره‌گیری از رنگ‌های طبیعت در کمال یکرنگی، رنگین‌کمانی از لطافت و زیبایی به نمایش می‌گذارند.


 




 


پوشش ترک ها قزل باش رامیان


 زنان اصیل قزلباش رامیانی از زمان‌های دور لباس مزین به سکه و یراق از جنس ابریشم سرخ به تن می‌کنند که هنر دست توانایشان و ثمره تلاش و همتشان است که تعدادی از آن‌ها را شرح می‌دهیم.

 

کوینک: زنان پیراهن قرمزرنگ از جنس ابریشم دست‌باف می‌پوشند دور مچ، یقه و چاک پیراهن را با الیاف ابریشم الوان نواردوزی می‌کنند، به این نوارهای رنگین دستباف «جهک» می‌گویند. جهک مانند پارچه ابریشم در کارگاهی به نام چالا بافته می‌شود یقه پیراهن گرد، آستین‌بلند که با جهک تزیین‌شده و انتهای پیراهن به رنگ سبز ریشه دوزی شده است.


کلته: دختران تا قبل از ازدواج کلاهی به نام کلته بر سر می‌گذارند که تمام سطح آن با الیاف الوان ابریشمی ‌دست‌دوزی شده است قسمت جلویی آن سکه دوزی و با جهک نواردوزی می‌شود این کلاه همراه با روسری ابریشمی‌ قرمزرنگ استفاده می‌شود زمانی که خواستند پیوند زناشویی ببندند کلته را برداشته و سربندی از جنس ابریشم با زمینه قرمز ساده با حاشیه‌ای به رنگ سفید، بنفش، سبز و سرخ به نام باش کالاخه به‌صورت نیم تاجی بر سر می‌کنند به‌عنوان سمبل ازدواج.


 




 


یاقلق: دستمال ابریشمی ‌پرنقش‌ونگاری با دنباله چین‌دار و بلند روی آن به سر می‌گذارند و آن را دور گردن می‌پیچند.


دامن پرچین: دامنی پرچین از جنس ابریشم اغلب به رنگ قرمز آستردار که ده سانتی‌متر انتهای دامن جهک دوزی می‌شود این شلیته زیبای ابریشمی ‌با نوار دست‌بافی در کنار جمع می‌شود.


چارشو: چادرشبی است قرمز از جنس ابریشم با طرح چهارخانه که زنان رامیانی به دور کمر می‌پیچند.


قوپا: جواهری دست‌ساز از منجوق‌های رنگین، برگرفته از طرح‌های طبیعت زیبا که همچون الماسی بر لباس با توجه به خصوصیات ویژگی‌هایی که دارد یکی از نمونه‌های عینی و مجسم فرهنگ هر جامعه است که به‌عبارت‌دیگر همواره بخشی از فرهنگ هر جامعه در لباس‌های آن قوم و ملت نهفته است که نشانه‌ای از پایبندی، علاقه و اعتقاد آنان به آداب‌ورسوم و گوشه نومال زنان خودنمایی می‌کند.


یاخالق: پیش جامه‌ای است برای تزیین روی پیراهن که به گردن آویخته می‌شود از چهار ردیف جهک تشکیل‌شده، مابین آن‌ها سکه دوزی می‌شود درگذشته از سکه‌های نقره در یا خالق استفاده می‌شود.


 






قویماق: نوعی گردنبند که برای تزیین روی پیش جامه توسط زنان با مونجق‌ها و مهرهای رنگین بافته‌شده، سی سکه با نخ دولا در انتهای بویماق استفاده می‌شود.


لباس محلی قزاق های ساکن در گلستان


قزاق ها مردمی مهاجر از کشور قزاقستان هستند که به دلیل فشارهای استالین به ایران مهاجرت کردند و اکنون یکی از اقوام ایرانی به شمار می روند. قزاق‌محله نام محله‌هایی در سه شهر گرگان، گنبد کاووس و بندر ترکمن در استان گلستان است که محل‌های اصلی سکونت و زندگی این گروه از مردم قزاق در ایران به شمار می‌روند.


لباس‌های سنتی قوم قزاق در استان گلستان در چنان اوجی از زیبایی قرار دارند که با وجود گذشت زمان؛ جنس، طراحی و دوخت منحصربه‌فردشان توجه بسیاری از طراحان لباس را به خود جلب می‌کند. گویی سری در این همه ظرافت و زیبایی نهفته است که زنان قزاز ایرانی به تن می کنند.


 


جنس، مدل و رنگ‌آمیزی لباس‌های سنتی قزاق با آب‌وهوای متغییر و شرایط زندگی کوچ‌نشینی مردمان این منطقه متناسب است. این لباس‌های راحت، ساده و بادوام در سرمای شدید و گرمای طاقت‌فرسا کاربردی اند. جدا از دسته‌بندی کلی لباس‌های زنانه، مردانه و بچه‌گانه؛ لباس‌های سنتی قزاق از نظر مکان و زمان استفاده نیز طبقه‌بندی می‌شوند.


لباس‌های میهمانی معمولاً با طراحی پیچیده‌تر و از جنس مخمل خواب‌دار باارزش، کرپ، ماهوت، ساتن، ابریشم، پارچه ابریشمی گل برجسته و دیگر پارچه‌های گران‌قیمتند و به هنرمندی با نخ‌های ابریشمی، نقره‌ای و طلایی گلدوزی و با مرجان و مروارید و عقیق تزئین شده‌اند.


نکته جالب در مورد دوخت لباس‌های سنتی و محلی قزاق، برش خاصِ آنهاست که از نظر بسیاری از طراحان جهان بسیار اسرارآمیز و زیباست.


 


زنان قزاق از قدیم الایام از لباس سنتی خود با زیورآلات خاص استفاده می نمودند، آنها جلیقه ای بلند از جنس جیر روی پیراهن بلند که بیشتر از پارچه های کتان سفید است می پوشند، لباس های آنان نیز با نخ های رنگین ابریشمی و اغلب با رنگ قرمز شرابی سوزن دوزی می شود.


علاوه براین زنان و دختران قزاق گاه کلاهی خاص به جای روسری بر سر می نهند. این کلاه از جنس پارچه های نخی آهاردار و دارای تزئینات گلدوزی شده با رنگ های قرمز، نارنجی، آبی و سبز می باشد که به صورت گوش روی سر بسته می شود، قسمت جلوی کلاه را روی پیشانی می بندند و آن را از پشت سر گره می زنند.



جلیقه روی لباس نیز از جنس پارچه جیر است و آسترنخی دارد و با یراق های طلایی، آئینه و مروارید تزئین می شوند.


چکمه چرمی یا «تیک» نیز از اجزای لباس زنان قزاق بوده که در قدیم نقره کاری می شد.


درآمدی بر مردم‌ شناسی موسیقی ترکمن

درآمدی بر مردم‌ شناسی موسیقی تركمننگاهی گذرا بر پیدایش موسیقی در جوامع بشری

تاثیر موسیقی، سراسر جهان دیروز و امروز را درنوردیده است. در گذر سده‌ها، بشر همواره با موسیقی خو گرفته است. انسان‌های نخستین در هنگام شکار یا کار، هماهنگ با حرکات بدن آوازهایی می‌خواندند. در هنگام جنگ سرودهای حماسی می‌سرودند، و هنگام پیروزی در کارهای مهم، شادی خود را با آواز نمایان می‌ساختند. نخست این آواز و پایکوبی با کوبیدن دو قطعه سنگ به یکدیگر همراه می‌شد.
بعدها انسان دریافت که هر چیز آوای ویژه‌ای دارد. او پی برد که زه کمانش پس از کشیدن و رها شدن، صدای خوشایندی فراهم می‌کند، او پی برد که تنه‌ی تو‌خالی درخت، صدایی طنین‌دار دارد. این چیزهای ساده انسان را به اندیشه‌ی ساختن ابزارهای موسیقی انداخت. زه تبدیل به سیم و تار ابزار موسیقی شد، پس از آن دریافتند که سیم ها با کلفتی و درازای گوناگون صداهای مختلفی ایجاد می‌کنند. انسان‌ها با درهم آمیزی سیم‌های گوناگون توانستند، تنبوره‌، بربط، تار، سه‌تار و کمانچه بسازند. با پیشرفت بشر، سازها و ابزارهای موسیقی نوینی به وجود آمدند. به تدریج نوای آهنگ‌ها و چگونگی آواز خواندن بسته به موقعیت فرهنگ هر ملتی ریخت و یژه‌ی خود را یافت. بدین گونه در گذر روزگاران، انسان‌ها اندیشه‌هاو احساسات خود را به وسیله‌ی موسیقی بازگو کرده‌اند. (1)

بررسی فرهنگ مادی موسیقی سنتی ترکمن
از دیدگاه مردم‌شناسی موسیقی، قبل از اینکه به بررسی ویژگی‌های موسیقی و نقش و تأثیر آن در فرهنگ معنوی یک قوم پرداخته شود، نخست فرهنگ مادی موسیقی و ابزارهایی که اصوات موسیقی از آن به وجود می‌آید، مورد بررسی قرار می‌گیرد. از این روی نخست به چگونگی پیدایش و شکل‌بندی ابزارها و سازهای ترکمن پرداخته می‌شود.
درباره پیشینه‌ی ساز و آواز ترکمن‌ها، دانسته‌های اندکی در دست است. آگاهی ما درباره‌ی گذشته موسیقی این قوم از برخی متون پراکنده‌ی تاریخی و سفرنامه‌های جهانگردان آشکار می‌شود، بنا به برخی متون تاریخی «در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم میلادی- پایانه‌ی دوره‌ی ساسانی- گروهی از نوازندگان سمرقند و بخارا و کاشغر و تورفان در دربار چین به کار گماشته شدند و نوازنده‌ای ترکمن به نام «کوشا» یا «قوشا» بربط ترکمنی (باربیوت. باربیتوس به یونانی به پیدپه به چینی) را به همراه خود به چین آورد.(2)
«دوتار» یا به اصطلاحی «تامدیرا»، «تنبوره» مهم‌ترین ابزارهای موسیقی ترکمن‌ها می‌باشد. از دیگر ابزارهای موسیقی ترکمن می‌توان به نی و زنبورک اشاره کرد. نی یا «توتیک» خود به دو بخش «داش توتیک» (نی سنگی) و «قارقی توتیک» (نی معمولی) که میان دیگر چوپانان میهنمان هم کاربرد دارد.
«قوپوز» (زنبورک) سازی است که از دو کاسه‌ی کوچک و یک دسته‌ی چوبی و دو رشته تار تشکیل شده و صدایی شبیه به صدای زنبور دارد. این ساز بیشتر در هند متداول بوده است.(3)

کمانچه «قیجاق»
این ابزار موسیقی در روزگار ساسانیان «قیجاق» نام گرفته، و در روزگار قاجاریه اولین بار در ترکمنستان رایج شده است. در روزگار ناصرالدین شاه (حدود نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی)، آن را شخصی کُرد تبار به نام «علی سعید» به میان ترکمن‌ها آورده است. قیجاق «بین 700 تا 800 میلی متر درازا دارد که به بخش گردی به اندازه نارگیل پیوند یافته است. تارهای آن از یال اسب درست شده است.(4) نخست سیم‌های آن ابریشمی بوده، ولی اکنون از سیم‌های ماندولین استفاده می‌شود. شمار سیمهای کمانچه چهار عدد است. کاسه‌اش از چوب و صفحه آن از پوست است که میان آن کلفت‌تر از دیگر بخش‌هاست و خرک آن از چوب عناب و دسته آن مخروطی شکل می باشد.(5) 

دوتار «تامدیرا» یا «تنبوره»
درباره‌ی ریشه‌ی پیدایش «دوتار» نوشته‌های مستند، بسیار اندک بوده و آگاهی‌های درستی در دست نیست، ولی در بررسی اوراق تاریخی بنا به روایتی، پیشینه‌ی آن «به بیش از شش‌هزار سال می‌رسد. در ایران کهن و بیشتر ملت‌های خاور زمین، تنبوره در بسیاری از مراحل برای خود جایگاهی داشته است. باستان‌شناسان در پیرامون آرامگاه حضرت دانیال نبی واقع در شوش، هنگام حفاری تندیس دو مرد را به دست آورده‌اند که هر کدام سازی در دست داشته‌اند که در دست یکی از آنها «تنبوره» و در دست دیگر «بربط» دیده می‌شد. باستان‌شناسان پیشینه‌ی این اثر ارزشمند تاریخی را پیش از ظهور حضرت موسی (ع) یا به روایتی سه تا چهار هزار سال پیش از زایش مسیح بازگو کرده‌اند.(6)
«هنری جورج فارمر» در کتاب نامدارش «تاریخ موسیقی خاور زمین» بنا به استناد منابع عربی تنبوره «دوتار» را از آنِ مردم سِدوم (لوط) می‌داند، هر چند که متون دیگر، آن را «بسایی» می‌دانند.(7)
سده‌ها پیش از ظهور اسلام، ملت‌ها و اقوام یاد شده و دیگران در مراسم مذهبی، جشن‌ها، پیشواز از بزرگان و مقامات معنوی نیز برای تهییج سپاه و ترویج آیین جوانمردی و بیدار نمودن وجدان افراد و تشویق مردم به پرداختن به درون خود تنبوره را به کار می‌بردند.(8)
بر پایه‌ی روایات اسلامی آن را نخستین بار یکی از پیروان حضرت علی (ع) به نام «بابا قنبر» ساخته است؟! (9) «فارابی به تفصیل از دو گونه تنبوره سخن می‌گوید و آن‌ها را بازگو می‌کند. یکی تنبوره قدیمی روزگار جاهلی به نام تنبوره المیزانی است که در این زمان تنبوره البغدادی نامیده می‌شده و دیگری تنبوره الخراسانی است که بر پایه‌ی فاصله‌ها دولیما و یک کوما، زه‌بندی (پرده‌بندی) می‌شده است. در این زمان، از هر دو گونه‌ی یاد شده، در سوریه یافت می‌شده است. اما فارابی می‌گوید در بغداد و نواحی غربی و مرکزی آن بیشتر گونه نخست معمول بوده است، در حالی که تنبور گونه‌ی دوم به خراسان و نواحی واقع در شرق و شمال آن اختصاص داشته است.(10)
برای پی بردن به حضور تنبوره در بخش‌های گوناگون ایران، کافیست به موسیقی اقوام باشنده در این سرزمین نگاه شود که در این صورت نتیجه‌ی آشکار آن، نمودار گستردگی قلمرو تنبوره در ایران خواهد بود. در جاهایی مانند خراسان و بیشتر جاهای پیرامون آن و مرز میان خراسان و دریای خزر، در میان قبیله‌های ترکمن تنبوره رواج فراوان دارد.(11)

ساختمان و اجزای دوتار
دوتار به روی هم از بخش‌های زیر تشکیل شده است: 1- کاسه «کاسه» 2- دسته «ساپ» 3- صفحه «قاپاق» 4- پرده «پرده» 5- گوشی‌ها «قولاق» 6- سیم گیر «بوینوز» 7- خرک روی دسته «شیطان اِشک» 8- سیم «تار» 9- خرک روی صفحه «اِشِک»
برای ساخت کاسه و صفحه از چوب درخت توت، برای ساختن دسته از چوب درخت زردآلو «اریک»، برای ساختن گوشی‌ها از مفتول برنجی، برای ساختن پرده‌ها از سیم‌های مفتولی، برای ساختن خرک روی صفحه از چوب درخت توت و یا گردو، برای ساختن خرک روی دسته و سیم‌گیر ازشاخ استفاده می‌شود.

اسامی پرده‌های دوتار
پرده‌های دوتار، هر یک آهنگ ویژه‌ای می‌سازد. این پرده‌ها بر روی هم از پشت سر هم آمدن سیزده پرده تشکیل یافته است. نام‌های پرده‌ها به ترتیب از بالا به پایین عبارتند از:
1- باش پرده 2- نوایی پرده 3- یوقارقی آچیق پرده 4- یوقارقی قیامت پرده 5- بأّش پرده 6- گنگزِو پرده 7- آشاقی آچیق پرده 8- ترکمن پرده 9- اوغورجا پرده 10- گؤنی پرده 11- آشاقی قیامت پرده 12-کیچی شیروان پرده 13- اولی شیروان پرده.

بررسی فرهنگ معنوی موسیقی سُنتی ترکمن
نگاهی گذرا بر پیشینه‌ی تاریخی موسیقی سنتی ترکمن
در روزگار آق‌ قویونلو‌ها (روزگار فرمانروایی ترکمن‌ها)، و با پشتیبانی سلجوقیان و غزنویان موسیقی ترکمن در اوج و شکوفایی قرار گرفت و تاثیر آن به سرزمین‌های گوناگون از جمله حلب، دیار بکر، شیروان، گنجه، بخشی از ارمنستان، گرجستان و آذربایجان موثر افتاد. بیشتر آثار آدبی پربار چون (دده قورقوت)، (کور اوغلی)، (زهره و طاهر)، (شا‌ه صنم – غریب)، (حویرلیقّا – همراه)، (صایاد – همرا)، (یوسف – احمد) همگی در این روزگار در شکل ادبیات شفاهی (عامه) به وجود آمدند که به دست باغشی‌ها (اوزان) یعنی (نوازندگان) به ترانه تبدیل شده و به دیگر ملت‌های همسایه رسید. به گونه‌ای که کوراوغلی با حماسه شورانگیز خود چنان بر ادبیات دیگر ملت‌ها راه یافت که هر قومی آن را از آن خود می‌داند.
پس از فروپاشی فرمانروایی آق ‌قویونلوها، و دنباله‌ی گسترش دولت صفویه که نادرشاه به روی کار می‌آید. این روزگار نه تنها روزگار سرکوبی قوم ترکمن است، بلکه روزگار سرکوبی موسیقی ترکمن نیز می‌باشد به گونه‌ای که موسیقی ترکمن دچار ایستایی و سرخوردگی می‌شود.
موسیقی و ادبیات این روزگار، برگرفته از شرایط سیاسی- اجتماعی- روانی جامعه، قالبی اندوهگین دارد. از این روی تا روزگار آق قویونلوها، موسیقی ترکمن بیشتر حماسی است و در مرحلحه دوم، پس از صفویه درون‌مایه‌ای غم ‌بار و یأس ‌آلود دارد. مرحله پس از آن، موسیقی سنتی ترکمن به روزگار پیش از فروپاشی نظام شوروی می‌رسد که در ترکمنستان با درون‌ مایه‌های نوتر و پیشرفته‌تر به شکلی انقلابی بر پایه‌ی ادبیات متعهد پیشرو و پیشتاز، شکل سیاسی – توده‌ای می‌گیرد.

اشکال اجرای موسیقی ترکمن
موسیقی ترکمن را می‌توان به سه شکل (الف- سازی، ب- آوازی، ج- ساز و آوازی) بخش کرد.
الف- سازی: در این شکل، نوازندگان تنها به نواختن دوتار در مقام (نوایی) برآمده و‌آواز خوانده نمی‌شود.
ب- آوازی: لالایی مادران «هوودی»، مولودخوانی، نوحه خوانی و ذکر، از گونه‌های موسیقی آوازی بدون ساز می‌باشند.
ج- ساز و آوازی: شورانگیز‌ترین شکل اجرای موسیقی ترکمن می‌باشد. نقل خوانی، شب‌خوانی، چوپانی خوانی و لأله خوانی نمونه‌هایی از این شکل می‌باشند.

موسیقی ترکمن از نگره‌ ی نقش پیام‌ رسانی و تاثیر‌گذاری به دسته‌های زیر طبقه‌بندی می‌شوند:
1- موسیقی عاطفی: این نوع موسیقی تنها به شیوه‌ ی آواز اجرا می شود؛ که در قالب لالایی (هوودی) مادران که با نوایی غم‌انگیز، احساسات و آرزوهای خویش را نسبت به فرزندانشان ابراز می‌دارند.
2- موسیقی تغزلی: این موسیقی به دو شیوه‌ی (لأله خوانی) و (چوپانی خوانی) بخش می‌شود.
(لأله) را دختران جوان، میان هم ‌سالان خود اجرا می‌ کنند، و در چوپانی خوانی – که بیشتر به دست چوپانان صحرا انجام می‌گیرد – با اشعاری در دوری یار، با همراهی نی نواخته و خوانده می‌شود.
3- موسیقی حماسی- رزمی: این گونه موسیقی به شکل «نقل‌خوانی» است. در گذشته؛ اشعاری حماسی – رزمی، توسط باغشی‌ها برای برانگیختن جوانان در نبرد با ستمکاران انجام می‌گرفته است.
4- موسیقی بزمی: اینگونه موسیقی، در جشن‌ ها و مراسم‌ عروسی به همراه اشعاری که آمیخته از ستایش زندگی است، با کمانچه و دوتار نواخته می‌شود. «شب‌خوانی» نمونه‌ای از این گونه موسیقی است که در شب‌ها و مراسم ویژه‌ی مذهبی توسط نوازندگان نواخته شده و سرور و شادی مردم را فراهم می‌نمایند.
5- موسیقی آیینی: این موسیقی در آیین‌ها و مراسم ویژه‌ی مذهبی به کار گرفته می شود که در اشکال «مولود‌خوانی»، «نوحه‌خوانی»، «ذکر و پرخوانی» انجام می‌گیرد. مولود‌خوانی در مساجد به مناسبت جشن‌های مذهبی اجرا می‌شود.
نوحه‌خوانی بیشتر توسط زنان، در مراسم سوگواری، در ریخت اشعار غم‌انگیز خوانده می‌شود و ذکر و پرخوانی توسط پرخوان که با استفاده از نوازندگان در صدد درمان بیماران روانی است.(12)

دستگاه‌های موسیقی سنتی ترکمن
در هر دستگاه موسیقی، پرده‌های گوناگونی هست که در آن سبک می‌نوازند و در دستگاه دیگر نبوده و یا بسیار کم معمول است. دستگاه‌های موسیقی ترکمن به چهار گونه بخش می‌شوند:
1- تشنید 2- نوایی 3- قیرقلار 4- مخمّس.

سبک‌های موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی بزرگ ترکمن را «مقام» می‌گویند، تاکنون نزدیک به پانصد مقام از ایام قدیم به روزگار ما رسیده است که هر کدام سبک و میزان‌های ویژه‌ای دارد. مقام‌های ترکمنی هر کدام بیانگر رخدادی‌اند که مردم ترکمن در گذر تاریخ با آن روبرو شده‌اند به طوری که هر مقام داستان یک رخدادی است.
موسیقی ترکمن به چهار سبک بخش می‌شود که بر اساس پراکندگی قومی و جغرافیایی در سرزمین‌های ترکمن نشینی نام‌گذاری شده است. 
1- سبک سالیر- ساریق: در ترکمنستان، سرخس، ماری از این سبک پیروی می‌کنند.
2- سبک یموت - گوگلان: خود به چند شاخه فرعی بخش می شود و در این سبک داستان‌سرایی معمول بوده است. «چاودر- یول» هم از سبک یموت گوگلان پیروی می‌کند.
3- سبک دامانا.
4- آخال تکه.
در این سبک‌ها لهجه تفاوت دارد. سازها و آوازها یکی است. ولی تُن صدا، کِشش. غلظت، زیر یا نرم بودن صدا فرق می کند. بر پایه‌ی جایگاه جغرافیایی زیستگاه، حتی می‌توان سبک موسیقی طایفه‌های آن‌ها را شناخت. برای نمونه دامنه یول، بیشتر در سرزمین‌های کوهپایه‌ای مرسوم است. برخی از سبک‌هایی که از سبک‌های اصلی جدا شده‌اند، (ماری یول، حیوه یول، آرقاج یول، آخال یول) هستند. بر روی هم در هر سبک مقام‌های بسیاری و از هر مقام آواز‌های بسیاری به وجود می‌آید.

زبان و مضامین موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی سنتی ترکمن بازگو کننده‌ی باورها، دردها، رنج‌ها، شادی‌ها، آرمان‌ها، آداب و سنت‌ها، فرهنگ و تاریخ ترکمن است. زبان این موسیقی بیانگر ادبیات شفاهی گویای قوم ترکمن است. سازها از زبان و دل مردم واز ادراک غم و شادی‌های آن‌ها مایه گرفته و بازتاب شرایط اجتماعی روزگار خود می‌باشد، در مضامین موسیقی ترکمن عشق به آزادی، آگاهی و فرمانروایی محرومین، همبستگی، دلاوری و برادری آکنده است. موسیقی ترکمن از این روی غم‌انگیز است که در روزگاران گذشته، زندگی این قوم در هرج و مرج و کشتار و غارت فرمانروایان گذشت. موسیقی ترکمن زمانی به ناله می‌آمد که قدرت‌ها بر سر تصرف سرزمین ایران به خونریزی می ‌پرداختنند. موسیقی ترکمن آیینه‌ی تمام نمای فرهنگ و تاریخ قوم ستم‌دیده ترکمن است. از این روی موسیقی ترکمن موسیقی لهو و لعب نیست، درون‌مایه‌های موسیقی ترکمن بسیار گسترده و گوناگون است. سازهای باغشی‌های ترکمن همچنان همراه با مردم در سختی‌ها و رخدادهای تلخ این قوم، رنج کشیده است. این موسیقی برای هر کسی پیامی دارد که می‌تواند بر پایه‌ی آن خود آن را برگزیند. زبان موسیقی ترکمن مخاطبان خود را می‌شناسد؛ وقتی که ساز نواخته می‌شود با مردم ساده‌دل صحرا حرف می‌زند. 

ویژگی‌های موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی سنتی ترکمن جزو ریشه‌دارترین موسیقی‌های جهان به شمار می‌رود. چرا که در هیچ گوشه‌ای از آن، قطعات موسیقی دیگر ملت‌ها راه نیافته است. از دلایل منحصر به فرد بودن این موسیقی این استکه این موسیقی به علت مهاجرت همیشگی ترکمن‌ها و گریز از دست فرمانروایان ستمگر و یکجانشین نبودن زندگی عشایری، دست نخورده مانده است و دیگر این که موسیقی ترکمن تنها موسیقی است که با یک مضراب، دو نت را می‌شود نواخت. ویژگی جدا کننده‌ی دیگر آن این است که ریشه‌ی مضراب سازهای ترکمن ملهم از محیط طبیعی و پیوند آن با زندگی اجتماعی و عشیرتی ترکمن می‌باشد واز صدای پای سم‌های اسب و شانه‌ای که بر دار قالی کوبیده می‌شد، الهام گرفته شده است. از آن جایی که می‌توان گفت که بیشتر اوقات زندگی ترکمن‌ها بر روی اسب سپری می‌شده، ریتم این موسیقی را هم گام با صدای پای اسب و در آلاچیق هنگام نواختن بر اساس هماهنگی ضربه زدن شانه‌های دار قالی زنانشان نواخته می‌شده است، از این روی هر سازی که این ریشه و آهنگ را نداشته باشد از آهنگ موسیقی سنتی ترکمن به دور است. از سویی موسیقی سنتی ترکمن موسیقی لهو لعب نیست، یعنی با سازهای آن نمی‌شود پایکوبی کرد، ضد ضرب است، آهنگین نیست، در بسیاری از سازهایی که اندوهگین نیست و تغزلی است حتی نمی‌توان دست هم زد، لذا در میان این قوم رقص ملی وجود نداشته است. آن مراسمی هم که به نادرستی رقص خنجر نامیده می‌شود، ذکر خنجر است که ریشة ان به تصوف و سماعی برمی‌گردد که به دست صوفیان انجام می‌گرفته است و این خود به روزگار پیش از اسلام به آیین شمن‌ها برمی‌گردد که پس از آن به کیش تصوف وارد شده است، و در جشن‌های دوهزار و پانصد‌ساله‌ی شاهنشاهی بدان رقص خنجر نام نهادند.
درباره‌ی تقدم و تأخر پیدایش آواز و موسیقی، موسیقی سنتی ترکمن به دو دسته بخش می‌شود:
دسته اول: آهنگ‌هایی است که به خاطر رخدادی تاریخی و الهام از طبیعت، نخست سازهای آن ساخته شده است، مانند: «شوردان تاپیلدی (از کویر پیدا شد) یا «حاجی قولاق» (حاجی باغشی دست بریده).
دسته دوم: آوازهاو شعرها، نخست سروده شده. و سپس سازهای آن‌ها به وجود آمده است. مانند: «اِنه»، باغشی‌ها صدایی از گلو هنگام خواندن آواز بیرون می‌کنند که به آن (جوق جوق) می‌گویند و می‌توان گفت، توانمندی و آوازه‌ی خواننده‌ی آواز در ادای هنرمندانه‌ی آن است.
دشوار بودن نواختن سازهای ترکمن یکی از ویژگی‌های موسیقی ترکمن می‌باشد. برای نمونه فن نواختن دوتار بسیار پیچیده و سخت است، چرا که دو سیم را باید در یک زمان به حرکت درآورد. از این روی برخی آن را «بخیل آغاچ» یعنی (چوب بخیل) گفته‌اند.
موسیقی ترکمن یک موسیقی تصویری است و فرد هنگام شنیدن یک مقام اگر داستان آن ساز را بداند میتواند همگی رخدادهای داستان را به راحتی در ذهن تصویر کند. به طور مثال در مقام گوگ‌تپه، اشاره به نبرد خونین و از دست دادن دژ و بخش‌هایی از سرزمین ترکمن به دست ارتش روسی در 1881 میلادی دارد که فرد شنونده به خوبی می‌تواند تجسم کند که چگونه شیرزنان ترکمن شبانه‌روز در آن دژ، جان بر کف از حقوق خویش پشتیبانی کرده و خونشان ریخته شده است. 
از سویی موسیقی ترکمن جزو سازهای جهانی کهن به شمار می‌رود. چون از نت جهانی پیروی کرده (دو،ر،می،فا،سل،لا،سی) و 4/1 پرده (سوری کورون) ندارد، این پرده در سازهای سنتی ایران مانند سه‌تار موجود می‌باشد. موسیقی ترکمن برای کسانی که از تاریخ و فرهنگ قوم ترکمن و چگونگی سازها آگاهی نداشته باشند، دریافت شدنی نیست. در جشنواره‌ی موسیقی در سال 66- 1365 شمسی، استاد زنده‌ یاد حنانه می‌گوید: ما از موسیقی سنتی ترکمن چیزی نمی‌دانیم، ولی این را می‌فهمیم که مشحون و متاثر از طبیعت است، اگر ماجرای هر ساز را برایمان بازگویند، ما با شنیدن هر ساز به آسانی می‌توانیم همان گونه که هست آن را در ذهنمان تصویر کنیم.
درباره‌ ی توان موسیقی ترکمن «اوسپنسکی» پژوهشگر روسی که به موسیقی ملل پرداخته، می‌گوید: خاور زمین را گشتم و همه‌ی سازهای آنان را گوش دادم، تنها سازی که تا سحرگاهان مردم را به خود سرگرم می‌کرد موسیقی ترکمن بود. در بررسی‌هایم به این نتیجه رسیدم که دلنشین‌ترین سازها در بین ملت‌ها دوتار ترکمنی است.
موسیقی شناسان در جشنواره فیلم فجر ایران درباره فیلم «عاشیق غریب» می‌گویند: هنرمندان ترکمن قوانین حاکم بر موسیقی را به درستی رعایت کرده و این موسیقی جزو موسیقی کلاسیک به شمار می‌رود. از سویی با کم بودن ابزار موسیقی و سادگی آن، توانا به آفرینش آهنگ‌هایی با پیچیدگی شگفت‌انگیز شده‌اند.

نقش و کارکرد (فونکسیون) موسیقی ترکمن
همچنان که گفته شد موسیقی ترکمن مجموعه‌ی موزون نغمه‌هایی است که با باورها و فرهنگ معنوی به خصوص محیط زیست این قوم پیوند یافته است. موسیقی ترکمن زبانی نمادین برای انتقال دریافت‌ها و بازگویی احساسات قوم ترکمن به شمار می‌رود. چرا که در گذشته از دل مردم مایه گرفته است و همه‌ی پیوند‌های معنوی از راه باغشی‌ها پراکنده می‌شده و به مانند راهپیوند طایفه‌های دور افتاده عمل نموده و در یکپارچگی و همبستگی اجتماعی قبیله‌های ترکمن و تأثیرگذاری در روحیات ملی، آداب و سنن نقش مهمی ایفا می‌کرده است. خدمت بزرگ موسیقی به ادبیات ترکمن این است که در گذر تاریخ نقش نگاه دارنده‌ی ادبیات شفاهی و عامه را همین ساز‌های موسیقی به نوشتن درآمده‌اند، باغشی‌ها برای شناسایی ادبیات گذشته به دوتار شکل داده و سازها را پیچیده‌تر و گوش‌نواز‌تر کرده و آن را به نسل حال و آینده انتقال داده‌اند. از این روی باید گفت که ادبیات شفاهی نقش به سزایی در بالندگی موسیقی ترکمن داشته است. 
موسیقی ترکمن در گذشته در بالندگی و تبلیغ مذهب نقش ارزنده‌ای را انجام داده است، به گونه‌ای که مبلغین مذهبی، در عزا و عروسی با سرودن اشعار مذهبی با همت باغشی‌‌ها، تبلیغ مذهبی می‌کردند، در روایات تاریخی پیوند مذهب با موسیقی فراوان بوده. پس از اسلام مذهبیون موسیقی را می‌شناختند و می‌نواختند. بیشتر باغشی‌ها مکتبی‌ها بوده‌اند که قرآن را با صدای بلند می‌خواندند، در این میان می‌توان به نقش «پُرخان» و پیوند خواندن اشعار او با آوای ویژه که «ذکر» نام دارد نام برد، عرفا و تصوف نقشبندیه‌ی ترکمن هنگام اجرای آن به حال ذکر و سماع فرو می‌رفتند.
از دوران ناصرالدین‌شاه به بعد موسیقی در تمام ایران از جمله در مناطق ترکمن‌نشین ایران ممنوع شد. پس از آن برخی روحانیون که از موسیقی بینشی متضاد از آن به مانند ابزاری برای بهره‌گیری در دگرگونی‌های اجتماعی، فرهنگی داشتند. به پیروی از خان‌ها، دوتار را چوب شیطان نامیدند.

نامگذاری «باغشی» در موسیقی سنتی ترکمن
نوازندگان موسیقی ترکمن «باغشی» نام دارند، که معنی آن گوناگون است «در روزگار «ایغورها» باغشی به کسی گفته می‌شد که خط اویغوری را می‌توانست بخواند و یا در زبان چینی کلمه‌ی «باغشی» از کلمه‌ی «پاکشی» به معنای اُستاد و کسی که حالات «شامان» را به خود می‌گرفته نامیده می‌شده است، و برخی نیز باور دارند «باغشی» ریشه‌ی آریایی داشته، به معنی بخش کردن و پیشکش آمده و گروهی باور دارندکه این اصطلاحی معنوی است.(13)
بنا به روایت «حسن‌قلی مؤیدی»: باغشی کلمه‌ای است سانسکریتی و در اصل به معنی عالم مذهب بودایی است و از باغشیان گروهی را که به گوشه‌گیری سر می‌کرده‌اند توین می‌گفتند. از این باغشیان گروهی را به عنوان دبیری و کتابت به خدمت خود گرفتند و فرمانروایان مغول در باب جادو نیز از آن گروه استفاده می‌کردند و به همین مناسبات کلمه‌ی باغشی در میان مورخین گذشته معانی بت‌پرستی و عالم به جادو و منشی کاتب را پیدا کرده است.(14)
«رسالت و خدمت بزرگ باغشی‌ها به موسیقی، ادبیات عامه (شفاهی) و بالندگی سیاسی، اجتماعی توده‌ها»
«باغشی‌ها نیز، به سُنت بازمانده از «دده‌قورقود» فرزانگانی هستند که سینه‌شان گنجینة داستان‌های حماسی و عاشقانه، افسانه‌ها و نغمه‌ها و ... خلق است.»(15) «این گویندگان و نوازندگان مردمی از روزگاران گذشته در میان توده شعر می‌گفتند، موسیقی شعر خود را می‌ساختند و در روزهای شادی و در هنگام رنج با مراسم ویژه و سزاوار توجه، در سرور یا اندوه مردم شریک می‌شدند. به مردم شادی می‌بخشیدند؛ در حقیقت آنان یک گونه هنرمند، هنرپیشه، خواننده، سراینده و ... ایفا‌گرانی هستند که از میان خلق برخاسته‌اند، خواسته‌های آن‌ها را در مراسم غم و سرور بیانگرند و همراه خواسته‌های زمان با زبان شعر و موسیقی با مردم همآوازند و ایفای نقشی ارزنده می‌کنند. فعالیت هنری اینان از آغاز به مانند پایه، آغاز و بنیان هنر و فرهنگ هر قومی به شمار می‌آمد و می‌آید، آنها در پیشرفت فرهنگ و هنر خلقی پیوسته نقش مثبت بازی می‌کرده و خدمتگزاران راستین هنر و شعر بوده‌اند و هستند. خدمت بزرگ و بنیادین اینان در درازای سده‌های تاریخ در انجام نقش‌های خویش بر آشکار ساختن زورگویان و ستمکاران. پشتیبانی از ستمدیدگان، برانگیختن همگان بر پایداری در برابر خداوندان زر و زور، دلداری مردم در برابر سختی‌ها و رخدادهای روزگار و دعوت مردم به صلح و یکرنگی، تلاش، آفرینندگی، انسانیت و انسان‌یاری بوده است. باغشی‌های ترکمن غیر از سروده‌های خود از اشعار شاعران و ادیبانی بزرگ هم ‌چون مختومقلی فراغی، ملانفس، محمد‌ولی کمینه، مسکین قلیچ و ... را گزینش و با نواختن سازهای موسیقی می‌خوانند.» (16)
باغشی‌ها زبان گویای مردم ترکمن بوده و در روزگاری که نگارش نبود، رسالت بزرگ دنبال کردن روایات، داستان‌ها، نقل‌ها و به طور بنیادی حرکت تاریخی – فرهنگی را مردانه به دوش کشیدند. نخستین گروه از این رادمردان را می‌توان «بابا قورقود» قهرمان دوره‌ی اوغوزی و پیشگوی قوم دانست، وی با «قوپوز» خود داستان‌های عامیانه‌ی اوغوزها را برای ما به یادگار گذاشته با نام «اوزان» مطرح است.
باغشی‌ها ترکمن در طول تاریخ سراسر رنج، شادی‌ها، دردها و آرزوهای مردم را با «دوتار» خود که به آن «تامدیرا» (تنبوره) نیز می‌گویند بازگو کرده‌اند.(17) در تاثیر پذیری مردم و دگرگونی روحیات از باغشی‌ها «وامبری» می‌نویسد: «آواز باغشی که اشعار مخدومقلی را در آن جا می‌خواند خیلی دوست داشتم و خاطره‌اش هرگز از ذهنم بیرون نخواهد رفت، به ویژه در «اترک» که چادر یکی از این «باغشی‌ها» با ما همسایه بود و بیشتر شب‌ها را با ما می‌گذرانید و هرگز نمی‌توان فراموش کرد، وقتی دوتار خود را به همراه می‌آورد، فوراً جوان‌ها اطراف او گرد می‌آمدند و او با آهنگ‌ها و داستان‌های پهلوانی خود، همه را محفوظ می‌کرد.»(18)
«جورج تامسون» در کتاب «خاستگاه زبان، اندیشه و شعر» می‌نویسد: «وقتی در اترک بودم، یکی از این خُنیاگران در نزدیکی ما چادری داشت. شبی به دیدار ما آمد و سازش را با خود آورد، انبوه مردان جوان بود که از گوشه و کار می‌آمدند و دورش حلقه می‌زدند و او خود را موظف می‌دید تا با سرودهای قهرمانی آن‌ها را سرگرم کند، آوازش از صداهایی تشکیل می‌شد که بیشتر به نعره می‌مانست و در آغاز با ضربه‌های ملایم بر سیم‌های ساز همراهی می‌شد ولی هنگامی که به هیجان می‌آمد با ضربه‌های وحشیانه‌تری، ساز می‌نواخت، هر اندازه نبردی که توصیف می‌کرد داغ‌تر می‌شد، اشتیاق خواننده و شنوندگان جوانش فزونی می‌گرفت؛ صحنه به راستی گویی به میدان کارزار تبدیل شده بود. چادرنشین‌های جوان که از ته دل ناله می‌کردند کلاه‌هایشان را به هوا پرتاب می‌کردند و دست‌های برافروخته خود را در میان موهایشان فرو می‌بردند، گویی آن‌قدر به خشم آمده بودند که با خود می‌جنگیدند.»(19)
«تاریخ موسیقی ترکمن نام آوارانی چون «شوکر باغشی» «قره‌دالی گوگلن» «یاد باغشی» و «مختومقلی قارلی» دارد، ترکمن‌ها روایت می‌کنند که توان اعجاز دوتار از یک قشون بیشتر است. یکبار که برادر «شوکر باغشی» را خان خیوه به اسارت برده بود، او توانست با پیروزی بر نوازنده‌ی دربار، برادرش را از چنگ خان نجات دهد و یا داستان زندگی «حاجی قولاق» بازگو کننده‌ی ستمی است که بر این گروه توسط خان‌ها و بگ‌ها رفته است، به گونه‌ای که دست‌های نوازنده را خان می‌برَد تا دیگرنتواند بنوازد.»(20)
از لحاظ ترتیب تاریخی باغشی‌های ترکمن بدین ترتیب‌اند: «قارا شاهیر، جبار باغشی، کور قوجالی، پتک باغشی، حالی نیاز باغشی، چولاق باغشی، دولت دوردی، قره دالی گوگلان، دوردی باغشی، جان دوردی قیجاق‌چی، ایلک باغشی، بک گلولی، همراه قیجاق‌چی، عالی باغشی، کرحال،نوبت نیاز.(21) و در عصر کنونی «سخی جبار»، در رشد موسیقی ترکمن سهم به سزایی داشته است.

روحیات و سلوک باغشی در گذشته و امروز
باغشی‌ها در گذشته با مردم بوده‌اند، در عزا و عروسی آنان شرکت می‌کردند و باغم آنها نزدیک بودند و افرادی چون چاودر باغشی، قارا دالی گوگلان، کل باغشی (الله بردی باغشی)، مختومقلی قارلی و در ایران مأمی باغشی (بدراق)، قوجه باغشی و ... رسالت تاریخی خود را انجام داده‌اند و به فرهنگ مردم توجه داشته‌اند.
متاسفانه اندک کسانی هم بوده‌اند که از کیسه‌ی خان‌ها نان می‌خوردند و برای ثروتمندان می‌نواختند که این گروه در دل مردم جایی نداشته‌اند. آن‌چه در بررسی و گفتگوی حضوری با استادان فن موسیقی انجام شد از دید روان‌ تحلیلی شخصیتی آن‌ها انسان‌هایی حساس، شیفته‌ی هنر بوده و کمتر به فکر مادیات هستند ولی سختی زندگی. آن‌ها را از پای انداخته، بی‌علاقگی و برانگیختن مردم و دوری نسل جوان از تاریخ و فرهنگ، آن‌ها را نسبت به هنر و آینده‌ی موسیقی ترکمن ناامید کرده است. آن‌گونه که از دید ذوق هنری در یک بحران و ایستایی قرار گرفته‌اند. آن‌ها در پیوند با چگونگی دلبستگی ‌شدید خویش به موسیقی، داشتن عرق ملّی، دلبستگی به ادبیات وتاریخ قومی، روحیه‌ی لطیف هنری در پیوند با فرهنگ ریشه‌دار نیاکان، حضور در مراسم نوازندگان و دلبستگی به زندگی پرماجرای باغشی‌ها که از بزرگانشان شنیده‌اند به این رشته هنری روی آورده‌اند.

جایگاه کنونی موسیقی سنتی ترکمن از دیدگاه استادان
از دیدگاه استادان و نوازندگان، موسیقی سنتی ترکمن با شتاب رو به ناتوانی می‌رود، بدین جهت دیگر نمی‌تواند رسالت خود را هم‌چون گذشته انجام داده و نقش و تاثیر‌پذیری خود را برای مردم از دست داده و رفته رفته از آن‌ها جدا می‌افتد، عوامل گوناگونی در این بحران نقش دارند، که قسمتی از آن به روحیات مردم در روزگار کنونی برمی‌گردد.
از عوامل دیگر این ایستایی، گرایش جوانان به موسیقی لهو و لعب، به علت تاثیر‌پذیری بسیار فرهنگ و پیوندهای جهانی است که غرب در تلاش جذب جوانان کشورهای کم‌رشد می‌باشد، علت‌های دیگر قابل دریافت نبودن بیان موسقی سنتی است، بیشتر جوانان از تاریخ و فرهنگ خود آگاهی ندارند و دریافت موسیقی سنتی نیاز به این آگاهی دارد،‌ از جهتی مادیات و شهرنشینی و دگرگونی روحیات موسیقی سنتی را تکراری و درون‌مایه‌های آن را در ناسازگاری با شرایط حاکم اجتماعی می‌نماید. از علت‌های دیگر کم‌توجهی مسوولین امر، از هنرمندان ترکمن است.
از سویی کار بیشتر هنرمندان در ناسازگاری با هنرشان بوده و آن‌ها درگیر مشکلات مادی‌اند و کمتر به موسیقی توجه دارند، دیگر جوانان چون گذشته برای یادگیری به موسیقی سنتی روی نمی‌آورند و نبود کانون‌های آموزشی موسیقی سنتی ترکمنی از عواملی است که در این ایستایی می‌توانند نقش داشته باشند. به هر حال شاید با بررسی دقیق‌تر و منطقی‌تر علت‌های این بحران و با درهم‌ آمیزی و هماهنگ کردن درون‌ مایه‌های آوازها همگام با دگرگونی‌های اجتماعی به ‌ویژه با روحیات نسل نو و با فراهم آوردن گونه‌ای پیوند منطقی با ادبیات نوین بتوان از اثرات فزاینده‌ی این ایستایی کاست.

پی‌نویس‌ها
1- نادژدا، گالاسووا، مقدمه‌ای بر شناخت موسیقی، ترجمه: علی اصغر چاراتی، نشر: دنیای دانش، 1353، صص 12-14 (نقل به اختصار)
2- عباس تشکری، ایران به روایت چین، نشر موسسه بین‌الملل، 1356، ص1.
3- فرهنگ عمید، جلد 2، تهران: امیر کبیر، 1363، ص1.
4- اصغر عسکری خانقاه، محمد شریف کمالی، ایرانیان ترکمن.تهران: نشر اساطیر، 1374، ص 197.
5- محمد حسین قریب، تاریخ موسیقی یا ساز و آهنگ باستان، 1362، ص 39.
6- سید خلیل عالی‌نژاد، «مقدمه‌ای بر شناخت تنبوره» فصلنامه موسیقی آهنگ، شماره یکم، ص 138، (نقل به اختصار).
7- هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین (ایران بزرگ و سرزمین‌های مجاور)، ترجمه: بهزار باشی، تهران: نشر آگاه 1366، ص 34.
8- عالی‌نژاد، پیشین، ص 142.
9- امین‌الله گُلی، سیری در تاریخ سیاسی، اجتماعی ترکمن‌ها، تهران: نشر علم، 1366، ص 285.
10- فارمر، پیشین، ص 289.
11- عالی نژاد، پیشین، صص 138-139.
12- بهروز اشتری، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌ شناسی سازمان میراث فرهنگی، چاپخانه انتشارات علمی و فرهنگی، 1371، صص 14-15.
13- گلی، پیشین، ص 285.
14- حسن قلی مؤیدی، قوم ایغور، مجله دانشکده ادبیات وعلوم انسانی، مشهد: دانشگاه فردوسی، سال دهم، شماره چهارم، زمستان 1353، ص 640.
15- مهرداد بهار، پژوهشی د راساطیر ایران. جلد اول، تهران: نشر طوس، 1362، ص 1.
16- محمد رضا بیگدلی، ترکمن‌های ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد. 1369، ص 475 (نقل به اختصار).
17- گلی، پیشین، ص 285.
18- آرمینیوس وامبری، سیاحت درویشی دروغین، ترجمه: فتح‌علی خواجه‌نوریان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1365، ص 411.
19- جورج تامسون. خاستگاه زبان. اندیشه و شعر، ترجمه: جلال علوی‌نیا، ص 62.
20- گلی، پیشین، ص 286.
21- پیشین.

کمال‌الدین ندیمی
« این پژوهش در مرکز آموزش دوره های کارشناسی ارشد تهران در سال 1375 در سمینار مردم شناسی ارایه گردید و نسخه‌هایی از آن در دست علاقمندان قرار گرفت. در ضمن از همگی کسانی که در بخش‌های میدانی این پژوهش به پژوهشگر یاری رسانیده‌اند قدردانی می‌گردد.»