فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد,به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد
انسانها با توجه به مقتضیات زمانی خود ، نیاز به بازی و سرگرمی داشته اند و این نیازها در زمانهای گذشته ، آنزمان که از تلویزیون و رادیو خبری نبود ، شدید احساس می شد. زمانی که همه چیز طبیعی بودوانسانها با خود وطبیعت زندگی می کردند و همیشه باطبیعت درجنگ و ستیز و مبارزه بودند ، به شدت احساس به سلامت جسمانی را در خود می دیدند ، شروع به ابداع بازیهای مختلف با توجه به محیط خود کرده اند. بعضی از این بازیها سازمان یافته و در دوره های بعدی نیز ادامه پیداکرده است. به قول یکی از دوستان که در باره بازیهای بومی و محلی اظهار نظر می کرد و می گفت: بازیهای بومی ومحلی ترکمنها بقدری با برنامه و شکیل است که اگر یک کودک ترکمن در تمام و یا حداقل نیمی از آنها تبحر پیداکرده و سربلند آنها را پشت سربگذارد در آینده هیچ گونه مشکل روحی و جسمی پیدا نخواهد کرد. بله این بازیها بقدری جالب وجذاب هستند که بعضا افراد را مجبور به حرکتهای رزمی میکنند و بعضی دیگر جرات و شهامت را تقویت می کنند و بعضی دیگر نیز اطاعت ورهبری و .
دکتر سیامک رضا مهجور در کتاب روانشناسی بازی صفحه ۵۴ در مورد بازی می گوید: ((فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد،به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد. در این گونه بازیها،تن و روان واکسینه می شوند. این بازیها صحنه ورود فرضی دشمنان و تحقق فرضی مشکلات ومصائب است. طفل در حقیقت مانور می دهد و با مانور روبرو می شود.))
حقیقت نیز اینگونه است ،هرکدام ازبازیها اهداف خاص خود رادارندکه کودک درآینده أی نه چندان دوردرزندگی حقیقی باآنها روبروخواهد شدوآنچه راکه قبلا درمیدان بازی تجربه کرده است به عینه روبرو می شود.
دکتر رضا مهجور باز در صفحه ۶۵کتاب خود از قول آدلرمی گوید((اطلاعاتی که کودک ازطریق بازی بدست می آورد، نه تنها به زندگی حال او بلکه به زندگی آینده اوارتباط می یابد.)) . دکتر رضا مهجورباز در صفحه ۱۲۲کتاب ازقول مگ دوگال می نویسد(( بازی لازمه رشدوتکامل انسان وساخت شخصیتی اواست .بدون بازی شخص قادربه شناخت طبیعی خودوکسب موقت دنیای خارج نخواهد شد.زیرا ازطریق بازی است که یک زندگی سالم ورشد یافته وقدرت اراده وتصمیم گیری به صورتکامل رشد خواهد یافت.)) عده أی دیگر ازروانشناسان عقیده دارند،بازی وسیله ای برای ارضاء ولذت جویی افرادمیباشد.درعین حال ازفوائد بازی به عنوان آموزش دهنده قواعد اجتماعی به شخص وعادت به نظم نیزیاد میکنند.ویا کارل گروس عقیده دارد((بازی وسیله أی برای آمادگی جهت زندگی دربزرگسالی میباشد،به همانگونه که یک بچه گربه خود راجهت فعالیتهای غریزه أی آماده می سازد.))
و نهایت اینکه بازیهای بومی و محلی ترکمنها در عین سادگی جذابیت خاص خود را دارند که برای نسل امروزی تازگی و طراوت خاصی را به همراه داشته ودارد و با اجرای یکی از این بازیها فرد خودبخود برای اجرای بازیهای بعدی رغبت از خود نشان می دهد. در ضمن باید متذکر شویم که جامعه آماری مورد تحقیق این بازیها منطقه کلاله و مراوه تپه شامل دهستان آقسو و گلیداغ می باشد که جا دارد در همین جا از کلیه کسانی مرا یاری کرده اند و از تجربیات آنها استفاده کرده ایم علی الخصوص خانواده الله بردی نوری و یعقوب خواجوی در گلیداغ و سایر کسان دیگر تقدیر و تشکر کنیم.
این نوع بازیها ممکن است در مناطق دیگر بنامهای دیگری خوانده شوند ، و یا در بعضی مناطق انواع دیگر بازیها باشند که در همین جا به تمام کسانیکه مشتاق و علاقمند به این نوع بازیها هستند می گوییم که ما دست نیاز بطرف شما دراز می کنیم تا با معرفی آنها این نوشته ناقص را کامل کرده و قدمی در راه اعتلاء این فرهنگ برداشته باشید. یک بار دیگر از تمام کسانیکه نوشتن نام همه آنها در این جا مقدور نیست وما را کمک کرده اند خالصانه تقدیر و تشکر میکنیم.
●چند نوع بازی ترکمنی
▪ پلله م باشی ( چورله ن- چورریگ- اوینام کسسیر)
اهداف بازی: فرصت طلبی و تیز هوشی-کسب مهارت- جرات وشهامت-ایجاد و تقویت حس مقاومت و پایداری-تقویت حس همکاری و تعاون-سرعت وچابکی-تقویت عضلات بدن.تعدادبازیکنان از۱۲تا۳۰نفر.
درباره بازی: این بازی یکی ازپرآوازه ترین ومعروفترین بازیهای بومی ومحلی ترکمنهاست،این بازی که بیشتردرشبهای مهتابی و فرا رسیدن عیدسعیدفطر وقربان انجام می شودبخاطر جذابیت خاص ،این بازی ساعت هاطول می کشید وبازیکنان دو گروه درستیز وجدال شب را به صبح میرساندند چه بسا بدون اینکه گروهی بر گروهی دیگرتفوق وبرتری داشته باشند.دراین بازی ،بازیکن فرصت طلبی وتیز هوشی خود را به رخ دیگران میکشد،بازی به گونه أی است که اگربازیکنی ترس وواهمه داشته باشدمعمولا درکنار گوشه هامی ماندوجرات حمله کردن پیدا نمی کندوچه بسا ازگروه مخالف درلحظه ای که فرصت مناسب باشد او را از میدان بازی خارج می کنند. این بازی با همکاری ومشارکت بازیکنان دوگروه انجام می شود،گروهی حمله می کنندوگروهی دیگرسعی دارندازموضع خود دفاع کرده ومقاومت نمایند.در اینجاهر دو گروه نهایت همکاری وتعاون را به نمایش می گذارند.گروه حمله کننده به یاری وکمک یار خود آمده و سعی دارند بازیکن مدافع را اززمین خارج نمایند ، در حالیکه گروه مدافع نیز پشتیبان یار خودی است و از او حمایت میکنند.
نحوهٔ بازی: در این بازی بازیکنان قبل از هر چیزدو/۲ نفر را بعنوان خان ویا رهبر گروه انتخاب می کنندکه معمولا این دو نفر بانفوذترین وقوی ترین افراد هستند.سپس سایر بازیکنان دوبه دوکه از لحاظ جسمانی ومهارت دربازی یکسان هستندبه نقطه أی دورترازرهبران(خانها)رفته برای خود نامی مستعار انتخاب می نمایند، سپس نزد خانها آمده می گویند:
خاللای خاللای خانها: آلدیق،آلدیق بازیکنان: کیمه آی گره گ،کیمه گون
که خانها با گفتن نام یکی از آنها وی را انتخاب می کنند و بدین ترتیب سایر بازیکنان نیز به دو گروه تقسیم می شوند. در همین جا متذکر می شویم که در تمام بازیهای گروهی یار گیری وتقسیم به دو گروه با چنین روشی صورت می گیرد.بعد ازآن بازیکنان کفشهارا ازپا در آورده دریک محل جمع میکنندکه به آن جا((پلله))می گویند،بازیکنان مدافع در یک دایره فرضی قرار می گیرندکه مرکزآن کفشهاویا پله میباشدبازیکنان حمله کننده نیز دربیرون این دایره فرضی قراردارند.بازی باعلامت دادن یکی ازبازیکنان حمله کننده که درواقع هشداری است،درحالیکه دستش را بلند کرده میگوید:شو نامه؟ از گروه مدافع نیز که درواقع اعلام آمادگی است یکی جواب می دهد:سامان ! بعد از شنیدن کلمه سامان صدایی از تمام بازیکنان بلند میشود که می گویند:آرامئزدا قل یابان. بازی شروع میشود،بازیکنان داخل دایره فرضی (مدافعین)سعی دارندبه غیازدست ،پاویاهر عضو دیگر حمله کننده ها بزنندواو را از جریان بازی خارج نماینداز طرف دیگربازیکنان حمله کننده سعی دارند با عبور از وسط دو بازیکن و با کشیدن خط فرضی از بین دو بازیکن عبور کرده و او را از بازی خارج نمایند.
گاهی گروه مدافع ازطرف گروه حمله کننده چنان تحت فشار قرارمی گیردکه در لاک دفاعی محض فرو می رود وگروه حمله کننده باتقویت حمله خود وبا گرفتن پایی که بطرف او نشان رفته است،اورابر روی زمین میکشدواز بازیکنان خود می خواهدکه از بین بازیکنی که روی زمین کشیده می شودوسایر بازیکنان عبور کرده تااورا ازصحنه بازی خارج نمایند.این بازی همچنان ادامه پیدا میکندتا اینکه درنهایت ازهر گروهی که یک نفر باقی بماندبنام((چئرلئق))شناخته می شود،نقش این بازیکن خیلی مهم وحساس می باشد،چرا که بردن ویا واگذار کردن بازی به اوختم می شود.این بازیکن((چئرلئق))در((پلله))قرارمی گیردوسایر بازیکنان گروه مقابل پشت سر او هستندبه ((چئرلئق))اجازه داده می شودکه درحدود ده /۱۰قدم تاجایی که می تواندقدم رابزرگ می گیردوازبازیکنان فاصله گرفته وپا به فرار می گذارد،سایر بازیکنان گروه مقابل نیز بدنبال او هستند،((چئرلئق))تاجایی که نفس او اجازه میدهدوبا درنظر گرفتن اینکه مسافت طی شده رامی تواند برگرددازمحل بازی فاصله می گیردوسعی داردبازیکنان رادورزده وبه ((پلله))برگردد،اگر اودرانجام این کارموفق شود،گروه آنهابرنده است واگر هم دربین راه اورا با پا زدند ونتوانست بازیکنان رادور زده خود را به پلله برساند بازنده هستند.در این بازی واجرای نقش ((چئرلئق))بعضی از افراددربین مردم روستای خود شهرت کسب کرده اندکه یکی از آنها درروستای اجن سنگرلی شخصی بنام حاجی گوندوقدی سرداری می باشد،معروف است که وی حدود ۱۰/ده کیلومتربخاطر اجرای این نقش دویده است.
▪غوشاق آتدی
اهداف بازی: مقاومت-همکاری وتعاون تقویت عضلات بدن سرعت وچابکی تعداد بازیکنان :۸ تا ۱۸نفر
درباره بازی: یکی از کهن ترین بازیهای بومی و محلی ترکمنها غوشاق آتدی نام دارد. زمانی که امکانات ورزشی و تفریحی در این منطقه مطرح نبوده مردم ترکمن این بازی را بعنوان یک سرگرمی وبازی دنبال می کردند.دراین بازی شالی رابه هم میریسندکه درزبان محلی آن راغوشاق می نامند، چنان سفت و محکم میشود که هرگاه تعلل وکم کاری کنی چنان بر پشتت فرود می آیدکه آه از نهاد آدمی بلند می شود.
طریقه بازی: در این بازی نیز بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و دو نفر را بعنوان رهبر گروه و یا خان انتخاب مینمایند و نفرات دیگر دو به دو با انتخاب نامی مستعار نزد رهبران گروه برمی گردند و بدین ترتیب به دو گروه مساوی تقسیم می شوند. این دو گروه رو در رو در فاصله تقریبی ۲۰متری ازهمدیگر قرار می گیرند ، گروهی که غوشاق در دست آنهاست یکی ازافراد گروه خود را پشت سر حریف قرار می دهند و غوشاق را بطرف فردی که پشت سر گروه مخالف قرار دارد می اندازند. اگر غوشاق به دست او رسید در اولین اقدام شروع به زدن حریف میکند. حریف نیز سعی دارد خود را به گروه مخالف که در فاصله ۲۰متری آنها قراردارد برساند ،ا گر موفق به فرار شدند غوشاق را از آنها تحویل میگیرند و جای دو گروه عوض میشود و اگر هم موفق به فرار نشدند و یکی از اعضای گروه با غوشاق زده شد ، از محل ضربه خوردن تا محل گروه مخالف به آنهاسواری می دهند،این بازی همچنان ادامه پیدا می کند ودر نهایت در شماره های ۱۰یا ۲۰که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند برنده بازی معلوم می شود.
در این مطلب با عنوان 'حفظ سنت ها و پایبندی به فرهنگ بومی از مشخصه های مهم قوم ترکمن' به قلم مریم شریفی می خوانیم: شاید به جرات بتوان گفت که یکی از اقوامی که تاکنون توانسته اند بیشترین مقاومت را در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه داشته باشند ترکمنان استان گلستان هستند.
از همان بدو ورود به شهرهای ترکمن نشین گلستان خصوصا شهرستان گمیشان که تقریبا همه ساکنان آن بومی هستند وجود حصار بلند در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه را نه با حرف و شعار که با چشمان سر مشاهده می کنی.
فردی که برای اولین بار قدم به گمیشان می گذارد اولین چیزی را که می بیند نوع پوشش خاص مردم است کاملا سنتی و بر پاپه فرهنگ پیشینیان خودشان است.
زبان مردم شهر منحصر به خودشان هست و با زبان شیرین ترکمنی تکلم می کنند، اینجا افراد مسن و کودکانی که هنوز به مدرسه نرفته اند گاه با زبان فارسی هم بیگانه اند.
بانوی ترکمن، اصیل و غیرقابل تغییر، هر جای دنیا که برود هر پست و مقامی هم که داشته باشد باز هم مثل یک بانوی ترکمن سنتی لباس می پوشد.
جالب این جاست که اگر بانویی ترکمن هم نباشد و عروس ترکمنان شود کاملا شبیه یک ترکمن لباس می پوشد چهارقد ترکمنی بر سر می گذارد و آناقی که نشانه زنان متاهل است بر سر می گذارد آن قدر شبیه می شود که اصلا باورش سخت است که او یک ترکمن نیست (مثل کلمات بیگانه که وقتی وارد زبان عربی می شوند آن قدر نشانه های زبان عربی مثل الف و لام 'ال' و تنوین و ... می گیرند که ساختارشان کاملا با زبان عربی هماهنگ می شود).
در عوض اگر دختر ترکمن عروس دیگر اقوام ایرانی شود باز هم لباس پوشیدن سنتی خود را حفظ می کند ... انگار یک قانون نانوشته ای همه را ملزم به حفظ فرهنگ می کند.
بانوی ترکمن نجیب است و قانع، مهربان است و هنرمند و با همان دستانی که کودکانش را نوازش می کند، با بافت قالی و قالیچه های زیبای ترکمنی سعی می کند در تامین معاش خانه همسرش را یاری کند.
اگر چه رسم و رسومات عروسی هایی که یک هفته طول می کشید کمی خلاصه شده است ولی کاملا ساختار سنتی خود را حفظ کرده است، ترکمن های زیادی هنوز هم با شتر و کجاوه عروس را به خانه بخت می برند.
اینجا مهریه را طبق سنت خود و بسیار کمتر از همه جای دیگر قرار داده اند، هنوز هم طلاق بسیار زشت است و جوانان به شدت در پاسداری از خانواده های خود تلاش می کنند، داشتن فرزند برایشان افتخار است و به شدت به بزرگترهای خود احترام می گذارند...
جشن 63 سالگی می گیرند، عروس هایشان یاشماق می گیرند (در سال های اول عروسی از پدر شوهر، برادر شوهر و نامحرمان رو می گیرند) و در مجالس خود با غذاهای سنتی خودشان (چکدرمه، بشمه و ...) از مهمان پذیرایی می کنند.
بسیار مهمان نوازند و خود بر سر سفره در کنار مهمان نمی نشینند و مهمان را تنها می گذارند تا راحت و بدون رودروایسی هر چقدر که میل دارد غذا تناول کند.
این جا چای که می آورند کنارش یک فلاکس یا کتری قرار می دهند خودشان برای دقایقی مهمانشان را تنها می گذارند تا هر چقدر که دوست دارد چای بنوشد...
به شدت از عمل زشت تکدی گری بیزارند و به گدایان خیابانی اهمیت زیادی نمی دهند و در عوض مقید به پرداخت زکات و خمس مال خود هستند.
مراسم رقص خنجر دارند و کشتی سنتی گورش و بازی های محلی و هودی خوانی و لاله خوانی و علاقه به اسب و مسابقات اسب دوانی و ... صدها سنت قدیمی هنوز در گمیشان زنده است.
و چقدر زیبا گفت رهبر فرزانه انقلاب که فرهنگ مانند هوایی است که نفس می کشیم ...
این جا هوا بس آفتابی و لطیف است با خود فکر می کنم اگر همه اقوام ایرانی این گونه فرهنگ بومی را پاس می داشتند شاید این همه چهره غربی و غریبه چشمانمان را نمی آزرد.
ترکمن ها را انجام هر کاری را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از آداب و رسوم ارزشمند ترکمن ها در ترکمنستان ، احترام به سفره و نان است. در اکثر موارد در این کشور ، در باره ی «سفره» اصطلاح روسی «سِوِتوی» یعنی جایگاه پاک و با ارزش را بکار می برند ، زیرا نعمت خدا یعنی نان در آن قرار می گیرد. آنها پا گذاشتن روی سفره را بی احترامی بزرگی می دانند. در مراسم استقبال از مقامات و روسای جمهوری کشورهای خارج در این کشور نیز این موضوع رعایت می شود. به این ترتیب که در بدو ورود مهمان عالیمقام ، استقبال کنندگان قرصی نان و ظرف کوچکی از نمک را در یک سینی گذاشته و مقابل مهمان می گیرند. رسم بر این است که مهمان ، اندکی از نان را می کند و آن را می خورد. به نظر می رسد این امر ـ که سنتی اجدادی است ـ برای نمک گیر کردن مهمان صورت می گیرد ؛ به این معنی که کشورها به تعهداتشان وفادار باشند و احیاناً به این کشور خیانت نکنند.
یکی دیگر از عقاید پسندیده ی مردم این کشور ، اعتقاد به خواست و مصلحت خدا در تمامی امور زندگی است. آنها در تصمیم گیری هایشان برای انجام هر کاری ، آن را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند. میزان عقیده ترکمنستانی ها به موضوع تقدیر و قسمت چنان است که روایتی را در باره ی آن می گویند که مضمونی شبیه به مطایبه دارد. روایت رایج چنین است: «روزی مرد ترکمن به خانه رسید و از همسرش خواست پلو بپزد. همسرش گفت: «پلو را می پزم. اگر قسمت باشد ، تو آن را خواهی خورد.» مرد که گرسنه بود ، گفت: «من حتماً آن را خواهم خورد.» پلو پخته شده و سفره پهن می شود. مرد خانه ، تا سر سفره نشست تا پلو را بخورد ، در زدند. شخصی آمده بود و با مرد کاری واجب داشت و به همین خاطر ، او را با خود به بیرون از خانه برد. مرد تا پاسی از شب ، به خانه نیامد. نصف شل بود که به خانه آمد و در زد. همسرش پرسید: «کیستی؟» مرد گفت: «اگر قسمتم باشد ، شوهرت هستم.»
البته ناگفته نماند که روایتی شبیه به این ، در مجموعه ی مطایبات ما ایرانیان هم وجود دارد که به ملانصرالدین نسبت می دهند.
یکی دیگر از این سنت های حسنه ، مربوط به آداب غذا خوردن آنهاست. ترکمنها خوردن غذا را با «بسم ا…» آغاز می کنند و بعد از خوردن نیز منتظر می شوند تا همه ی آنها که در جمع مشغول به خوردن هستند ، کارشان به پایان برسد. بعد یکی از آنها شروع به خواندن آیه و یا آیاتی از قرآن می کند و بعد دعا نموده و دست به صورتشان می کشند و می گویند «قبول بولسون!» (یعنی قبول باشد)
ترکمن ها اعتقاد راسخی به نذر و صدقه دارند و به آن اصطلاحاً «صدقه» و یآ «خدا یولی» (راه خدا / و به عبارتی در راه خدا) می گویند. این گونه مراسم ، به بهانه های مختلف بین مردم برگزار می شود ولی اکثراً در شب های ماه مبارک رمضان ، ایام جمعه (برای شادی روح متوفیان) و یا در مناسبت های مختلف برگزار می شود. در این گونه مراسم ، غذایی پخته می شود و بین حاضرین در مراسم توزیع می شود. ترکمن ها گاهی این مراسم را برای رفع بلا و گشایش در کاها برگزار می کنند.
از جمله عادات مردم ترکمنستان ، احترام به برخی از چارپایان است. به عنوان مثال ، ترکمنها با پشم شتر لباس می بافند و لحاف درست می کنند اما با آن ، جوراب نمی بافند و یا تشک یا زیرانداز نمی سازند و معتقدند که جوراب پوشیده می شود و زیر پا قرار می گیرد و بر روی تشک می خوابند و به اصطلاح لگدمال می شود.
ترکمن ها هم مثل دیگر اقوام مشرق زمین ، به موضوع چشم زخم اعتقاد زیادی دارند. برای مقابله با چشم زخم ، آنها دو رشته نخ سیاه و سفید را به هم می تابند ـ که به آن «آلاجا» (رنگانگ) می گویند ـ و آن را به گردن کوکان می آویزند و یا به عنوان دستبند ، به مچ دست آنها می بندند.
مواردی که ذکر شد ، نمونه هایی کوتاه از سنت ها و آداب و رسوم رایج بین ترکمن های ترکمنستان است که اکثراً نیز با عقاید دینی آنها در هم آمیخته است. /ی2
گرگان – نگارستان ایرانزمین رنگینکمانی از اقوام ایرانی و غیر ایرانی را در دل خود جای داده و هر قوم با لباس و سنت های خاص خود در گلستان در کنار یکدیگر زندگی می کنند.
خبرگزاری مهر، گروه استانها – مونا محمدقاسمی: استان گلستان که به دلیل تنوع قومیتی مشهور به رنگینکمان اقوام ایرانزمین است مردمانی از قومیتهای مختلف با آدابورسوم متفاوت و پوششی رنگارنگ را در دل خود جایداده است.
پوشش هر قومیت نشان اصالت و فرهنگ بر خواسته از سرزمینشان و درواقع هویتشان است. اقوام متعددی که در این استان زندگی میکنند شامل ترکمنها، فارسیزبانان، سیستانیها، بلوچها، ترکها (آذربایجانی و قزلباش)، کردها، تاجیک ها، مازندرانی و قزاقها هستند.
در اینجا به بررسی پوشش محلی هر یک از قومیتهای گلستان میپردازیم.
پوشاک سنتی ترکمنها
پوشش و لباس ترکمنها را در وهله اول میتوان به دودسته سنتی و امروزی تقسیم کرد. پوشش سنتی یا قدیم تا قبل از تلاشهای رضاخان برای یکدست کردن شکل لباس در ترکمنصحرا و کل ایران استفاده میشد و پوشش جدید که تداول آن به دوره بعد از یکدست شدن شکل لباس مربوط بوده و تا حال حاضر تداوم دارد.
پوشش سنتی لباسهای ترکمنی از مواد گوناگونی چون ابریشم، پوست، کتان و پنبه فراهم میشد. البسه اصیل ترکمنی اعم از مردانه و زنانه از جنس ابریشم بود. در مبحث لباسهای سنتی، پوشاک مردان وزنان باهم تفاوتهای کمی داشت.
لباسهای مردان را میتوان به چهار قسمت تنپوش، شلوار، کلاه و کفش تقسیم کرد.
تنپوشها
دون (don): لباس اصیل ترکمنی ردای بلندی بود که از ابریشم دوخته میشد و تا زیر زانوان میرسید و «دون» نام داشت. دون بنا به رنگ و نوع بافت بر دو نوع بود. اگر از ابریشم کاملاً قرمزرنگ دوخته میشد، «قیزیلدون» یا «قیرمیز دون» و اگر از ابریشمی دوخته میشد که رنگ آن متمایل به زرد بوده و بافت پارچه آن یکنواخت نبود، درواقع اگر رنگارنگ و راهراه بود «قار مادون» نام داشت. بر حاشیه دون، نوارهای سوزندوزی از نوع آلاجا «دو نخ تافته سیاهوسفید یا تیره و روشن» وجود داشت که به زیبایی این لباس میافزود. بر کمره دون کمربندی از شال گاه آراسته به نقره میبستند که به آن قوشاق و یا «تیرمه شال» میگویند.
چأکمن: بالاپوشی است بلندتر از کتهای کنونی که از کرک شتر تهیه میشود. چأکمن تهیهشده از کرک ظریف و مرغوب را «اینچه چأکمن» و چأکمنی را که از کرک زبر تهیه میشود «یوغینچأکمن» مینامند.
ایچمک: یا پوستین که در هوای سرد استفاده میگردد و بنا به نوع پوستی که از آن تهیه میشد، انواع مختلفی داشت. پوست بهکاررفته در ایچمک دباغیشده و سپس با انواع مواد طبیعی به رنگ زرد درآورده میشود.
کوینک: پیراهنی ساده و فاقد یقه بود و یا یقهای کوتاه و مدور و بدون دکمه داشت با آستینهایی بلند که بهجای دکمه، بندهایی در آن به کار میرفت. پیراهن دیگری نیز دوخته میشد که آنهم ساده، منتها دارای یقه کج یا کناری بود. این یقه با سوزندوزیهای مفصلی زینت داده میشد و سرآستینش نیز گلدوزی شده بود.
شلوار: شلوار مردانه عبارت از تنبان گشادی بود که رشتهای پنبهای لیفه آن را تشکیل میداد و سر آن را گاه با «هوتاز» یا منگوله میآراستند این شلوار «بالاق» نام داشت.
کلاه
تلپک: کلاهپوستی با پشمهای نسبتاً بلند که انواع گوناگون داشت که عبارتند از دوومه تلپک، بوخار تلپ، شیپیرما تلپک.
بؤروک: یا عرقچین که غالباً با نقوش گوناگون سوزندوزی میشد و در برخی لهجهها «تاخیا» یا «تایخا» خوانده میشد.
چکمه
اصلیترین پاپوش مردان چکمههای بلند چرمی با نوک برگردان بود که در ترکمنی نیز «چکمه» نام داشت. چاریق، دولاق و چپک انواع مختلف چکمههای ترکمنی است که مورداستفاده مردان ترکمن قرار میگیرد.
لباس زنان
لباسهای زنان ترکمن بسیار متنوع است. این نوع تنوع علت و فلسفه خاصی دارد که با دورههای سنی آنان مرتبط است. همچنین زنان و دختران ترکمن از لباسهایی با زیورآلات گوناگون استفاده میکنند که تنوع جالبتوجهی دارد. لباس زنان ترکمن هم نیز به چهار دسته تقسیم میشود.
تنپوشها
زنان ترکمن پیراهنهای ابریشمین میپوشیدند که غالباً به رنگ قرمز بود و «قیرمیز کؤینک» نام داشت و در قسمت یقه و سرآستین سوزندوزی میشد.
بالاق یا شلوار
انتهای پاچه شلوار زنانه سوزندوزی مفصلی داشت که به اسامی گوناگونی خوانده میشد. ازجمله «دویه کله» ، «سکدیرمه چویچه» ، «ایکیحورمان» و غیره که به ترتیب از پایین تا نزدیکی ساق پا را تشکیل میداد.
کلاه و روسری
بؤروک یا عرقچین روی این کلاه گرد و صاف (بدون برجستگی) بود و دختران آن را با زینتآلات نقرهای ازجمله پولکی و قبکها میآراستند. دختران غالباً بؤروک را بر سر گذاشته و از روسری استفاده نمیکردند.
در میان برخی از طوایف روسریهایی به نام «چأشو» رواج داشت که خود بر چند نوع است از قبیل: «اریش چأشو»، «المینچه چأشو»، «آتلاز چأشو»، «قارتما چأشوو»، «چأشو چارقد» که عموماً به روسری مربعی شکل و ابریشمین اطلاق میشود.
در میان برخی از ترکمنها نیز روسری بر دو قسم بود: یکی نسبتاً ضخیم با سوزندوزی مفصل که به آن»کورته» میگفتند و دیگری بافتهای از ابریشم نازک که «قینگاچ» نام داشت و این روسری خود بر دو نوع «قیرمیزی قینگاچ» و «کلهلی قینگاچ» بود.
کفش
کفش زنان ترکمن را غالباً هنرمندان محلی میدوختند. کفشهایی نظیر گل میخلی، قیرما کفش با نوک برگردان و پاشنهای بلند در میان آنها استفاده میشد.
پوشش بلوچ و سیستانی
مردان بلوچ همچون مردان سیستانی، لباس ساده و بلند به همراه دستاری که عموماً سفید است بر تن دارند گفتنی است نوع بستن دستار در مناطق مختلف بلوچستان تفاوتهایی دارد. آنچه بیش از همه جلبتوجه میکند تغییراتی است که به لحاظ گذشت زمان و همجواری با کشور پاکستان و افغانستان در دوخت و برش لباسها ایجادشده است.
در روزگاری نهچندان دور مردان وزنان از پاپوش سواس« sovas» که از الیاف نخل وحشی به نام داز«daz» ساخته میشد استفاده میکردند. پوشاک زنان و دختران از زیبایی ویژهای برخوردار است. در دوخت و تزیین لباسهای زنانه از هنر منحصربهفرد سوزندوزی و پریوار دوزی بلوچ استفاده میشود که هنر سوزندوزی روی پیشسینه، سرآستین، جیب بلند در جلو و همچنین حاشیه شلوار در پایین خودنمایی میکند.
دستار زنان بلوچ، روسری مستطیل شکلی است که توسط هنر بلوچی و پریوال دوزی تزیین میشود. باید گفت آنچه زیبایی پوشاک زنان بلوچ را کامل میکند زیورآلاتی از طلا و جواهر است که ساخت آن نیز یکی از هنرهای سنتی و اصیل منطقه است.
زنان سیستانی علاوه بر لباس سنتی و روزانه خود، نوعی لباس نیز جهت اعیاد و جشنها تدارک میبینند که در نوع خود هنرمندانه و زیباست. از مشخصات لباس روزمره زن سیستانی، نوعی سوزندوزی است که در حاشیه یقه و سرآستین لباس به کار میرود و در محل به آن «سیاه دوزی» گویند. این لباس از پیراهن و شلوار گشاد تشکیل میشود. بلندی پیراهن تا پایین زانو و دور کمر آن چیندار است.
زنان سیستانی نیز دستاری مستطیل شکل بر سر میبندند. پوشاک جشنها و مراسم شاد که امروزه کمتر از آن استفاده میشود متشکل از شلواری پرچین، پیراهنی تا بالای زانو با دو چاک از دو طرف است.
پوشش ترکها
پوشش ترکزبانها فرم و شکل پوشاک زنانه آذری اکثریت قریب بهاتفاق شامل پیراهن بلند، دامن چیندار بلند و چارقد (روسری بزرگ) میشود. رنگهای بهکاررفته در پوشاک زنان اغلب رنگهایی با زمینه روشن و گلدار است و نوع پارچه، دوخت، تزیین و انواع پوشاک آذری از تنوع چشمگیری برخوردار است.
لباس زنان و مردان به سه بخش سرپوش، تنپوش و پاپوش تقسیم میشود.
پوشش مازندرانی
پوشاک زنان مازندرانی در رنگهای شاد و زیبای طبیعت بهطور کامل پوشیده و جذاب است، اما باگذشت زمان و کمرنگ شدن تاریخ شفاهی بومیان سرزمین طبرستان، استفاده از انواع پوشاک سنتی اعم از چادر، چاقچور، نیم ساق، روبند، نقاب، چارقد، شلیته و تنبان، کمرنگتر شده است.
پوشاک مردان همبسته به نوع کار، کشاورزی یا دامداری، در فصلهای گرم یا سرد، دارای تنوع بوده و علاوه بر کاربردی بودن دارای طراحی و رنگبندی مختص مردان است.
جامه(جِمه)، شلوار(تامون)، قِبا یا کولک، شولا، بوشلوق و… از لباسهای سنتی مردمان مازندران است که در حال حاضر کمتر دیده میشود. پوشاک زنان مازندران شامل لچک، روسری، پیراهن، جلیقه، شلیته کوتاه، شلوار، جوراب پشمی، کفش و چادر است.
علاوه بر قومیتهای مختلفی که در استان گلستان زندگی میکنند هر شهرستان نیز لباس منحصربهفرد خود را دارد. یکی از این شهرستانها رامیان است. دستان هنرمند زنان رامیانی سالهاست که با بهرهگیری از رنگهای طبیعت در کمال یکرنگی، رنگینکمانی از لطافت و زیبایی به نمایش میگذارند.
پوشش ترک ها قزل باش رامیان
زنان اصیل قزلباش رامیانی از زمانهای دور لباس مزین به سکه و یراق از جنس ابریشم سرخ به تن میکنند که هنر دست توانایشان و ثمره تلاش و همتشان است که تعدادی از آنها را شرح میدهیم.
کوینک: زنان پیراهن قرمزرنگ از جنس ابریشم دستباف میپوشند دور مچ، یقه و چاک پیراهن را با الیاف ابریشم الوان نواردوزی میکنند، به این نوارهای رنگین دستباف «جهک» میگویند. جهک مانند پارچه ابریشم در کارگاهی به نام چالا بافته میشود یقه پیراهن گرد، آستینبلند که با جهک تزیینشده و انتهای پیراهن به رنگ سبز ریشه دوزی شده است.
کلته: دختران تا قبل از ازدواج کلاهی به نام کلته بر سر میگذارند که تمام سطح آن با الیاف الوان ابریشمی دستدوزی شده است قسمت جلویی آن سکه دوزی و با جهک نواردوزی میشود این کلاه همراه با روسری ابریشمی قرمزرنگ استفاده میشود زمانی که خواستند پیوند زناشویی ببندند کلته را برداشته و سربندی از جنس ابریشم با زمینه قرمز ساده با حاشیهای به رنگ سفید، بنفش، سبز و سرخ به نام باش کالاخه بهصورت نیم تاجی بر سر میکنند بهعنوان سمبل ازدواج.
یاقلق: دستمال ابریشمی پرنقشونگاری با دنباله چیندار و بلند روی آن به سر میگذارند و آن را دور گردن میپیچند.
دامن پرچین: دامنی پرچین از جنس ابریشم اغلب به رنگ قرمز آستردار که ده سانتیمتر انتهای دامن جهک دوزی میشود این شلیته زیبای ابریشمی با نوار دستبافی در کنار جمع میشود.
چارشو: چادرشبی است قرمز از جنس ابریشم با طرح چهارخانه که زنان رامیانی به دور کمر میپیچند.
قوپا: جواهری دستساز از منجوقهای رنگین، برگرفته از طرحهای طبیعت زیبا که همچون الماسی بر لباس با توجه به خصوصیات ویژگیهایی که دارد یکی از نمونههای عینی و مجسم فرهنگ هر جامعه است که بهعبارتدیگر همواره بخشی از فرهنگ هر جامعه در لباسهای آن قوم و ملت نهفته است که نشانهای از پایبندی، علاقه و اعتقاد آنان به آدابورسوم و گوشه نومال زنان خودنمایی میکند.
یاخالق: پیش جامهای است برای تزیین روی پیراهن که به گردن آویخته میشود از چهار ردیف جهک تشکیلشده، مابین آنها سکه دوزی میشود درگذشته از سکههای نقره در یا خالق استفاده میشود.
قویماق: نوعی گردنبند که برای تزیین روی پیش جامه توسط زنان با مونجقها و مهرهای رنگین بافتهشده، سی سکه با نخ دولا در انتهای بویماق استفاده میشود.
لباس محلی قزاق های ساکن در گلستان
قزاق ها مردمی مهاجر از کشور قزاقستان هستند که به دلیل فشارهای استالین به ایران مهاجرت کردند و اکنون یکی از اقوام ایرانی به شمار می روند. قزاقمحله نام محلههایی در سه شهر گرگان، گنبد کاووس و بندر ترکمن در استان گلستان است که محلهای اصلی سکونت و زندگی این گروه از مردم قزاق در ایران به شمار میروند.
لباسهای سنتی قوم قزاق در استان گلستان در چنان اوجی از زیبایی قرار دارند که با وجود گذشت زمان؛ جنس، طراحی و دوخت منحصربهفردشان توجه بسیاری از طراحان لباس را به خود جلب میکند. گویی سری در این همه ظرافت و زیبایی نهفته است که زنان قزاز ایرانی به تن می کنند.
جنس، مدل و رنگآمیزی لباسهای سنتی قزاق با آبوهوای متغییر و شرایط زندگی کوچنشینی مردمان این منطقه متناسب است. این لباسهای راحت، ساده و بادوام در سرمای شدید و گرمای طاقتفرسا کاربردی اند. جدا از دستهبندی کلی لباسهای زنانه، مردانه و بچهگانه؛ لباسهای سنتی قزاق از نظر مکان و زمان استفاده نیز طبقهبندی میشوند.
لباسهای میهمانی معمولاً با طراحی پیچیدهتر و از جنس مخمل خوابدار باارزش، کرپ، ماهوت، ساتن، ابریشم، پارچه ابریشمی گل برجسته و دیگر پارچههای گرانقیمتند و به هنرمندی با نخهای ابریشمی، نقرهای و طلایی گلدوزی و با مرجان و مروارید و عقیق تزئین شدهاند.
نکته جالب در مورد دوخت لباسهای سنتی و محلی قزاق، برش خاصِ آنهاست که از نظر بسیاری از طراحان جهان بسیار اسرارآمیز و زیباست.
زنان قزاق از قدیم الایام از لباس سنتی خود با زیورآلات خاص استفاده می نمودند، آنها جلیقه ای بلند از جنس جیر روی پیراهن بلند که بیشتر از پارچه های کتان سفید است می پوشند، لباس های آنان نیز با نخ های رنگین ابریشمی و اغلب با رنگ قرمز شرابی سوزن دوزی می شود.
علاوه براین زنان و دختران قزاق گاه کلاهی خاص به جای روسری بر سر می نهند. این کلاه از جنس پارچه های نخی آهاردار و دارای تزئینات گلدوزی شده با رنگ های قرمز، نارنجی، آبی و سبز می باشد که به صورت گوش روی سر بسته می شود، قسمت جلوی کلاه را روی پیشانی می بندند و آن را از پشت سر گره می زنند.
جلیقه روی لباس نیز از جنس پارچه جیر است و آسترنخی دارد و با یراق های طلایی، آئینه و مروارید تزئین می شوند.
چکمه چرمی یا «تیک» نیز از اجزای لباس زنان قزاق بوده که در قدیم نقره کاری می شد.
نگاهی گذرا بر پیدایش موسیقی در جوامع بشری