اصل مقاله
سیری در پوشاک زنان ایران زمین
این شماره: پوشاک زنان ترکمن
زنان ترکمن، پوشاک زیبایی دارند که از لحاظ برش ساده؛ اما چشمگیر است. آنان مهارت خاصی در زمینهی هنرهای قالیبافی، ابریشمبافی، سوزن دوزی، نواربافی، قیطانبافی و جاجیم بافی داشته و در مناطق روستایی، بیشتر کاموابافی، پوستیندوزی، سکه دوزی و حصیربافی در بین زنان ترکمن رایج است. پوشاک زنان ترکمن، مملو از نماد و نشانههایی است که به آن منطقه و ساکنان آن اختصاص دارد و با نشانههایی که در ذهن بیننده میگذارند، تصویر روشنی از هویت خویش برمیانگیزند. پوشاک هر گروه و منطقه ای با زبان رمزآمیز خود با مردم سخن می گوید و پیامی روشن، به ذهن تماشاگر متبادر میکند. پوشاک زنان ترکمن بسیار متنوع است و این تنوع، فلسفه ی خاصی دارد که با دورههای سنی آنان مرتبط است.
در کل، لباس زنان ترکمن را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
- لباس منزل؛ بسته به سن افراد، شکل آن تغییر میکند.
- لباس کار؛ هنگام پختن نان و در حین انجام کارهای کشاورزی استفاده میشود.
- لباس شهر؛ هنگام خروج از منزل و برای خرید از بازار پوشیده می شود.
- لباس تشریفات؛ هنگام شرکت در مراسم، جشن ها و اعیاد بر تن می شود.
سرپوشها
کلاه زنان ترکمن به شکل استوانه و بهنسبت بلند است. روی کلاه را اغلب از پارچهی ساده و ابریشمی، به رنگ قرمز، با دنبالهی چیندار و بلند میپوشانند و آن را اغلب با زیورهای نقرهای و زری تزئین میکنند. در مواقع عروسی از نیمتاج استفاده میکنند. زنان ترکمن گیسوان خود را پس از بافتن، در میان گیسوبندهای نقرهای میگذارند.
بؤروک یا عرقچین: به دختران ترکمنی که از این کلاهها و بوروکها استفاده میکنند، «بوروکلی قیز» میگویند. «از نوع سادهی آن، پسرها و مردها، موقع خواندن نماز استفاده میکنند. بوروک از جنس پارچه است و دختران آن را سوزندوزی میکنند و نقشهای مختلف دارد (اعظمیراد، 1382، 130).»
آلادنگی/ آلناقی: آلادنگی را زیر روسری یا چارقد میگذارند تا آن را در سر محکم و ثابت نگهدارد و نشانه ی شوهرداربودن صاحب آن است. «هنگامی که دختران ازدواج میکنند، عرق چین را از سر برداشته و طی مراسم خاصی - بهظاهر پس از چند بار امتناع از گذاشتن آن - با اصرار مادرشوهر پیشانیبند را بر سر میگذارند که در نزد طوایف و قبایل گوناگون ترکمن، به نام های مختلفی چون: «آنق»، «آلین دانگی»، «آل دانقی»، «آلانگی»، «توپبی»، «هاساوا»، «هازاوا» و «هازابا» شهرت دارد (محمدی، 1388، 80).» در واقع دختر ترکمن، زمانی که ازدواج میکند، به جای بؤروک یا کلاه دخترانه، از پیشانیبند استفاده میکند که قرمزرنگ و نشانهی شادی است. «آلادنگی» در گذشته از پارچههای قرمز و گلدار انتخاب می شد؛ ولی امروزه نوع آماده ی آن - تهیهشده از حلقهای به جنس موکت که به دور آن پارچه ای ساده کشیدهاند- در مغازهها عرضه میشود.
این پیشانیبند با سربند (یغلیق) ابریشمی، با نقوش چهارگوش که نقش یاشماق (روبنده) را برای نشاندادن احترام به مردان بزرگتر ایفا میکند، آراسته میشود. در گذشته، این سربند، زیر پیشانیبندی که در پشت با دنباله های آویزان گره میخورد، پوشیده میشد. زنان برای بیرون رفتن از منزل، سربند را با شال بزرگی - که در گذشته از ابریشم بوده و حالا از چیت گلدار با یک ریشهی بلند مَکرَمهدوزی است - میپوشانند.
دخترها عرقچین حاشیهدوزیشده ای (بُرک، تخیه) را با همان لباس و زیرشلواری میپوشند. روی این کلاه را - بنا به محل استفاده از آن – با زیورهای نقرهای و زری فراوانی میپوشانند. گاهی در مواقع عروسی، نیمتاجی مزین به جواهر، روی آن نصب میکنند. فلسفهی استفاده از این نوع کلاههای بلند زنانه را در راز و رمز روزهای نبرد و جنگ باید جستوجو کرد.
پیشانی بند، آنق: سربند طوایف تکه، با پارچه ی زرین و طرحهای نقشدارِ مواج، پوشیده و آراستهشده و عقیقهای جگریرنگ به آن وصل میشود. سربندهای یموت بهلحاظ طرح قویتر است و در میان طوایف تکه، با لوزیها و هلالهای کوچک زراندود، تزیین میشود. گاهی از انواع زیورهای آویزهدار روی آن استفاده میشود؛ طوری که سطح کلاه را کامل میپوشاند و به صاحب آن ابهتی میدهد. آنها گیسوان بافتهی خود را از میان گیسوبندهای نقرهای عبور میدهند و زیورهای مجلل و خوشساختی را به کلاه متصل و از دو طرف چهرهی خود آویزان میکنند. بهتدریج، در زنان میان سال - هر سال به اندازهی دو بندانگشت - از بلندی آن کاسته میشود. وقتی کوتاه شد به آن «تبرّک» میگویند. پیشانیبند زن در این مرحله به رنگ سیاه درمیآید که علامت مجرببودن است. در دوران پیری نیز به رنگ سفید درمیآید که نشانهی عاقلبودن است.
چاشو: در بین برخی از زن های ترکمن، بهویژه زنان طایفهی یُموت، چارقدی به نام «چشو» یا «چاشو» رواج دارد. چاشو نوعی روسری ویژه و گرانقیمت ترکمنی است که عروس باید قبل از سوارشدن به ماشین یا مرکب عروسی آن را بر سر بگذارد. چاشو در بین زنان ترکمن، حکم چادر را در بین زنان فارس دارد.
یاشماق (یالق): زنان ترکمن - بنا به رسم قومی خویش - چانهی خود را از دیگران میپوشانند و حتی اجازه نمیدهند کسی گردی کامل صورتشان را ببیند و یکی از دلایلی که از چارقدهای بزرگ استفاده میکنند، همین است. «پس از اینکه شال را به سر انداختند، ابتدا سمت راست را با دست چپ نگهمیدارند و با دست راست، طرف دیگر را - طوری که از روی بینی و دهان عبور کند- به طرف پشتِ سر برده و دور سر تابانده و لابهلای تابهای زیرین محکم میکنند. این طریقهی بستن شال را به لفظ محلی یشماق میگویند (امیدی، 1382، 23).» یشماق یک روسری نازک، منقوش و چهارگوشِ ترکمنی است که گاه زمینه ای ساده با حاشیه هایی سوزن دوزیشده دارد و گاه زمینه ای مشکی با نقش های درشت زرد و نارنجیرنگ دارد.
زنان ترکمن از گوشهی این روسری، اغلب به صورت نقاب برای پوشاندن دهان و روگرفتن استفاده میکنند. نوعی از یشماق به نام «قیقاچ» در بین ترکمنها مرسوم است که بهصورت نقاب استفاده میشود و علامت حرفنزدن با غیر است؛ زیرا صدای نوعروسِ ترکمن، حداقل تا زمانی که بچهدار نشده، نباید شنیده شود. در واقع، عروس ترکمن با این نقاب یا دستمال (یشماق)، علاوه بر این که صورت خود را از نامحرم میپوشاند، به احترام کهنسالان، بهویژه از پدرشوهر و اقوام طرف شوهرش روگرفته و در حضور آنها حتی صحبت نمیکند. پدرشوهر معمولاً پس از پانزدهسال به پاس اینکه عروسش حرمت او را نگهداشته، جشنی برپا داشته و هدیه ای به نام «رونما» به عروس خود میدهد و پس از آن، عروس میتواند با اجازهی آنها نقاب از چهره بردارد.
چارقد: زنان ترکمن زمانی که بخواهند به شهر، میهمانی یا عروسی بروند، علاوه بر یالق و آلدانگی از شال ها، روسری ها و سراندازهای بزرگ و گرانقیمتی به نام چارقد استفاده میکنند. چارقد، روسری منقش به طرحها و رنگهای متنوع و گرانقیمتی است که ریشههای کناری آن را «پورچیک» مینامند و معمولاً بیرون از خانه استفاده میکنند؛ طوری که آلادنگی زیرِ آن است.
تنپوشها
تنپوش زنانهی اصلی، پیراهنی است که در گذشته از ابریشم بود؛ ولی اکنون با الیاف مصنوعی تولید میشود. پیراهن بانوان ترکمن، برشی ساده دارد. رنگ پارچهی پیراهن را اغلب از رنگهای زرشکی، بنفش، قرمز و گلدار انتخاب میکنند. پیراهن از بالا به پایین به تدریج فراخ شده است. روی پیراهنها با گلِ یقه و غیره تزیین میشوند.
کُؤینِک: پیراهنی که زنان ترکمن میپوشند، پیراهنی چهارفصل است که فرمی بسیار ساده دارد. نکتهی قابلتوجه این است که در گذشته، پارچهی پیراهن را زنان خود میبافتند و الیافی را که برای بافت این پارچه نیاز بود - که معمولاً از جنس ابریشم بود - خودشان با پرورش پیلهی کرمابریشم تهیه میکردند. «پیراهن زنان ترکمن سه قسمت اصلی دارد که شامل «ینگ» یا آستین، «یان» یا پهلو و «آشیری» یا دامن است و روی آن نیز، کمربند یا شال بسته میشود (اعظمیراد، 1382، 125).» آستین پیراهنهای زنانه، راسته و بلند است و با اُریب کمی به سوی مچ تنگ میشود. قد این پیراهن تا قوزک پا است، تا جایی که سوزندوزی پایین شلوار از زیر آن بهطور کامل دیده میشود. اغلب دور مچ، یقه و چاک را با نوار ابریشمی سوزندوزی و دستدوزی شده به نام «مداخل» زینت میدهند (محمدی، 1388، 58).» زنان ترکمن، پیراهنهای ابریشمین میپوشیدند که اغلب به رنگ قرمزِ تمشکی و گاهی جلوهای تابان داشت و «قیرمیز کؤینک» نام داشت. در این پیراهن، از نوارهای پارچهای باریک برای محکمکردن دوخت استفاده میشد که تکههای مثلثشکلی را در میان تکههایمستطیلشکل دامن لباس جای میدادند که تنپوش پرچینی - که در قسمت پایین گشاد میشد – دوخته میشد؛ به بیان دیگر، دامنِ لباس، از زیر بغل تا پایین (در پهلو) به تدریج گشاد میشد. سرآستینها و چاکِ یقه که برای شیردادن، به اندازهی کافی باز بود، سوزندوزی میشد. رنگهای شاد، برای زنان جوان و تازهعروسان بود و هنگامی که به حدود 35سالگی میرسیدند، پیراهنهایی با گلهای تیره میپوشیدند.
قبا: قبا یا خلعتِ رویی زنان ترکمن، در هر سنوسالی، کت یا روپوش آستیندار، جلوباز و گشادی است که پشتی یکتخته دارد و روی پیراهن پوشیده میشود. زنان، جلوی قبا را با تسمهی باریکی - که در خانه میبافند- میبندند و برخلاف مردان، از شال برای بستن کمر و بههمرساندن جلوی قبا استفاده نمیکنند. قبا، دومین جزء لباس زنانِ ترکمن است که معمولاً به رنگ قرمز، نیلی و سیاه است.
چکمن: نوع پشمی قبایِ زنان ترکمن، چکمن نامیده میشود. این پوشش ترکمنی، با توجه به نوع پشمی که در بافت آن بهکار می رفته، انواع مختلفی داشته است که به «اینچه چکمن» و «یوغین چکمن» تقسیم میشود.
شلوار (بالاق): شلوار زنان ترکمن از بخشهای زیر تشکیل میشود. قسمت بالای زانو، پارچهای ساده و با دوختی گشاد است. پایین زانو به سمت مچ پا باریک میشود و بخش باریک آن - حداقل به طول دهسانتیمتر- سوزندوزی میشود. این بخش، بهطور معمول مچ پا را میپوشاند. در لبه ی شلوار که با مچ پا در تماس است، نوار سیاهی میدوزند به پهنای یک تا یکونیمسانتیمتر که «بالاق یوپ» نام دارد.
قوشاق (کمربند): زنان ترکمن، کمربندی به نام قوشاق دور کمر می بندند که از جنس ابریشم است. قوشاق، کمربندی از پارچه است که هنگام بارداری دور کمر می بستند. از قوشاق، مردان نیز برای کار در مزارع یا در میدانهای کُشتی، برای تمرکز نیرو در مقابل حریف استفاده می کردند (اعظمیراد، 1382، 127).» این کمربند، کاربردهای فراوانی داشته، از جمله این که باعث می شد قد پیراهن کوتاه تر شود و در هنگام کار دستوپاگیر نباشد. همچنین از نظر بهداشتی برای کمر و شکم مفید بود؛ طوری که در زمان آبستنی یا در سنین بالاتر، شال سیاهرنگی را که گاه بلندی آن تا سهمتر میرسید دور کمر میبستند. نوع دیگری از کمربند که به کمر نوعروسان ترکمن میبستند، شال سبزرنگی است که برای حفظ عروس از چشمزخم، دور کمرش بسته میشده است.
شاوِت (چاوِت): این بالاپوشِ زیبا «نوعی قبا و جلیقهی بسیارتنگ، آستینکوتاه و جلوباز است که در میهمانیها و جشنها پوشیده میشود. در قسمت جلو، دور یقه، دور حلقهی آستین و چاک طرفین آن، سوزن دوزی، رودوزی و دستدوزی هایی انجام می شود. دختران ترکمن برای دوران عروسشدنشان به تناسب ذوق، موقعیت اجتماعی و وضع مالی خود، زیورآلات و آویزهایی از سکه و پولکهای نقرهای را روی آن میدوزند و آن را مانند یک بالاپوش روی پیراهن خود بهتن میکنند. در گذشته، جنس این زیورآلات بسته به سطح اقتصادی خانواده، از طلا یا نقره بود. در لباس های ابریشمی، برای آنکه تکهی زیربغل در اثر عرقکردن ضایع نشود، مرغکی بین آستین و پیراهن میدوختند و گاهی آن را عوض میکردند و به همهی لباس آسیبی نمی رسید (امیدی، 1382، 191).»
کُرتِه: «روپوش بلند زنان ترکمن و نوعی روسری و پوشش زمستانی بهنسبت ضخیم با سوزن دوزیهای زیاد است که ظاهری شبیه کت دارد و زنان تیرههای ترکمن، در جشنها، اعیاد و مراسم تشریفاتیشان، آن را برای پوشش نهایی بر سر میاندازند (محمدی، 1388، 63).» کرته، کاربرد چادر را برای زنان ترکمن دارد؛ طوری که قسمت سرشانهی این کت را روی سر خود میاندازند. این پوشش از پارچه های کتان و گاهی از پارچه های ابریشمی تیره یا سرخرنگ تهیه میشود و در محل آستین ها، دو دنبالهی بلند دارد که «ینگ» نامیده می شود.
چَرپی (سِرپی): روپوش کوتاه زنان ترکمن با آستینهای بدون کاربرد است که سوزن دوزی های زیبا و ظریفی دارد و بهطور معمول، در جشنها، میهمانیها و مراسم تشریفاتی و برای پوشاندن عروس بهکار میرود. این پوشش بخشی از پوشش نهایی سرِ زنان ترکمن است و فرق آن با کرته، این است که تمام سطح آن سوزندوزی میشود. این پوشش با توجه به سن و موقعیت زنان دارای رنگ و سوزندوزیهای مختلفی است.
چارُود، جُبه: نوعی پوشش و روپوش زمستانی زنانه است که هنگام رفتن به میهمانی، از آن استفاده میکنند. «این پوشش، شبیه پالتوی زنانه است که از پارچه ی مخمل با رنگهای شاد و تند، مانند سبز، قرمز و آبی دوخته میشود و دور آستینها، پایین دامن و گاه دور یقه و جلوی آن، سوزندوزیهای زیبایی دیده میشود. زنان منطقهی گوکلان به این پوشش آستر گلداری اضافه میکردند و آستینهای آن را نیز کوتاه گرفته و بر دامن و قسمت پایین آن نیز سکه میدوختند (معطوفی، 1383، 2298).»
جوراب، آیاققاب: در گذشته، زنان ترکمن در تابستانها اغلب پابرهنه بودند و در زمستانها نیز جورابهای پشمی و ابریشمی دستباف رنگارنگ و گرانبهایی برای خود و مردانشان میبافتند. در حال حاضر، زنان ترکمن از جورابهای موجود در بازار استفاده میکنند.
کفش، کش: «با وجود اینکه در گذشته، پابرهنه راهرفتن در میان زنان ترکمن بسیار رایج بوده است، از چندین نوع پاپوش برای پوشش پاهایشان استفاده میکردند که یک نوع آن، کفش لاستیکیِ مشکیرنگی بود که از روسیه وارد میشد. نوع دیگر کفشهای زنان ترکمن، «اوک جِلیکِش» نام داشت. این کفش، کفشی ساده و پاشنهدار بود. رویهای بلند و پاشنهای حدود سهسانتیمتر داشت و در جشنها و میهمانیها پوشیده میشد (محمدی، 1388، 65).» جنس آن نیز از چرم خام بود و تزئیناتی مختصر داشت. معمولاً پشت این کفش، زبانهای دوخته میشود تا پوشیدن آن راحت باشد. نوع دیگر آن که از جاجرم می آمد، جنسی چرمی داشت و به کفش «گرمهای» معروف بود. پاپوش دیگری که بین زنان ترکمن رایج بود، «اِدیک» نام داشت که چکمهای با نوک برگشته و پاشنهای بلند بود و در رنگهای قرمز و زرد ساخته میشد. این چکمه هایِ ساقکوتاه را بیشتر زنان شوهردار میپوشیدند. نوع دیگر این کفش ها، «گالش» نام داشت.
کلام آخر
آنچه در پوشاک زنان ترکمن دیده میشود، این است که زنان روستایی و ده نشین، بهویژه زنان ایلات و عشایر ترکمن، بنا بر ذوق و روح زیباپسند خود و برای ایجاد تنوع و زیبایی در اقلیم های خشک و یکنواخت دشت ها و بیابانها یا سرزمین های سبز و خرم، برای تطابق خود با محیط در انتخاب شکل و رنگ پارچه، جامه هایی به رنگ های شاد و با ترکیب های زیبا و دلنواز انتخاب میکنند. برای ابراز و نمایش شکوه و ثروت خود جامههای فراخ فراوان روی هم میپوشند و نوارهای زرین و سیمین و سکههای پول روی آنها میدوزند. سوزندوزی لباسِ این زنان، بازتابی از باورهای مذهبی، اندیشههای ملی و سنتی، شیوههای زندگی، آداب اجتماعی و توان اقتصادی و نشاندهندهی فرهنگ و هنر آنان است؛ از این رو، تکیه بر غنای فرهنگی مردمان ترکمن، پاسداری از آن و شناخت ارزشهای پوششی بانوان ترکمن که جزء سرمایههای فرهنگی کشور هستند، بسیار مهم و شایان توجه است.
مراسم عروسی ترکمن ها همراه با آئین هایی است که از گذشته های دور به یادگار مانده و همچنان در میان این قوم باقی مانده است.
ازدواج و جشن عروسی در میان ترکمن ها آداب و رسوم ویژهای دارد که از گذشته های دور همچنان حفظ شده است. رسوم ترکمن ها برای ازدواج از مراحل نخست خواستگاری آغاز می شود؛ پس از آنکه خانواده تصمیم می گیرند برای فرزند خود همسری انتخاب کنند آن را با نزدیکان و بزرگان خاندان در میان می گذارند و پس از انتخاب عروس از طرف خویشان داماد، چند نفر از اقربا چنانچه مرد باشند نزد پدرِعروس و اگر زن باشند نزد مادرِعروس براى گفتگو مىروند.
در صورت موافقت که اصطلاح ترکمنى "سوزآتمک" است روز مناسبى را که براى خواستگارى خوشایند باشد انتخاب کرده و یکى دو روز قبل از حرکت به منزل عروس گردنبندى که از مسکوکات طلا است بهوسیلهٔ دختر کوچکى از طرف داماد که به گردن او آویخته است به منزل افراد خانواده عروس برده مىشود ؛ بدین معنى که روز خواستگارى معین است و مدعوین دعوت مىشوند و هر منزلى با آلاچیقى به فراخور حال خویش سکه با انعامى بدان اضافه مىکند.
در آن روز گوسفندى ذبح کرده و سینه آن را به شکل مثلث درآورده و به گوشههاى او سکههاى طلا یا نقره آویزان مىکنند و زنها نانهاى روغنى مخصوص در چندین ظرف در موقع حرکت عروس آماده مىکنند. این نانها بر دو نوع است: "قاتلمه" و "اکمک" که اولى ضخیم و دومى نازک است.
در روز موعود عدهاى از کسان داماد با وسایل حاضر که در قدیم میان "کوچرو"، شتر و در این روستا و شهرنشین "چمور" یا طوایف ساکن ارابه و اسب بود و امروزه بیشتر با اتومبیل به طرف منزل عروس با تمام وسایل که عبارتند از: نانها روغنی، کلهقند و سینهٔ گوسفند که به آن اشاره رفت مىروند و عدهاى از کسان عروس در آن روز از واردین استقبال مىکنند.
در میان واردین چند نفر از ریشسفیدان (آقسقلهای) طایفه خواستگارى را در میان حاضران که از طرف داماد و عروس هستند عنوان مىکنند و مهریه عروس را نقداً تعیین نموده و کسان داماد مراجعت مىکنند.
کسى که مىخواهد زن ببرد. هرچه مقرر شده، پول نقد دارد مىدهد، ندارد گاو و گوسفند و شتر و اسب معادل و چه مقرره قیمت کرده به پدر و مادر یا برادر آن دختر مىدهد و تمام آن وجه از آن پدر و مادر است. جهیز شرط نیست، بسته به میل پدر و مادراست. بعد دختر را بهترتیب شرع خودشان عقد کرده، به خانه داماد مىآورند. خرج عروسى و مهمانى عروسى خانه، تماماً به عهده آن طایفه است.
در آئین سنتی ازدواج ترکمنی هرکس هرچه دارد مجاتاً مىدهد و دو روز یا سه روز یا بیشتر عروسى مىگیرند و از سایر طوایف وعدهخواهى مىکنند.
سن ازدواج در میان ترکمنها ۱۵ یا ۱۶ سالگى براى پسران و ۹ یا ۱۰ سالگى براى دختران است. همچنین جهیزیه که شامل قالی، قالیچه، پشتی، صندوق و پوشاک می شود را عروس با خود به خانه شوهر می برد.
فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد,به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد
انسانها با توجه به مقتضیات زمانی خود ، نیاز به بازی و سرگرمی داشته اند و این نیازها در زمانهای گذشته ، آنزمان که از تلویزیون و رادیو خبری نبود ، شدید احساس می شد. زمانی که همه چیز طبیعی بودوانسانها با خود وطبیعت زندگی می کردند و همیشه باطبیعت درجنگ و ستیز و مبارزه بودند ، به شدت احساس به سلامت جسمانی را در خود می دیدند ، شروع به ابداع بازیهای مختلف با توجه به محیط خود کرده اند. بعضی از این بازیها سازمان یافته و در دوره های بعدی نیز ادامه پیداکرده است. به قول یکی از دوستان که در باره بازیهای بومی و محلی اظهار نظر می کرد و می گفت: بازیهای بومی ومحلی ترکمنها بقدری با برنامه و شکیل است که اگر یک کودک ترکمن در تمام و یا حداقل نیمی از آنها تبحر پیداکرده و سربلند آنها را پشت سربگذارد در آینده هیچ گونه مشکل روحی و جسمی پیدا نخواهد کرد. بله این بازیها بقدری جالب وجذاب هستند که بعضا افراد را مجبور به حرکتهای رزمی میکنند و بعضی دیگر جرات و شهامت را تقویت می کنند و بعضی دیگر نیز اطاعت ورهبری و .
دکتر سیامک رضا مهجور در کتاب روانشناسی بازی صفحه ۵۴ در مورد بازی می گوید: ((فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد،به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد. در این گونه بازیها،تن و روان واکسینه می شوند. این بازیها صحنه ورود فرضی دشمنان و تحقق فرضی مشکلات ومصائب است. طفل در حقیقت مانور می دهد و با مانور روبرو می شود.))
حقیقت نیز اینگونه است ،هرکدام ازبازیها اهداف خاص خود رادارندکه کودک درآینده أی نه چندان دوردرزندگی حقیقی باآنها روبروخواهد شدوآنچه راکه قبلا درمیدان بازی تجربه کرده است به عینه روبرو می شود.
دکتر رضا مهجور باز در صفحه ۶۵کتاب خود از قول آدلرمی گوید((اطلاعاتی که کودک ازطریق بازی بدست می آورد، نه تنها به زندگی حال او بلکه به زندگی آینده اوارتباط می یابد.)) . دکتر رضا مهجورباز در صفحه ۱۲۲کتاب ازقول مگ دوگال می نویسد(( بازی لازمه رشدوتکامل انسان وساخت شخصیتی اواست .بدون بازی شخص قادربه شناخت طبیعی خودوکسب موقت دنیای خارج نخواهد شد.زیرا ازطریق بازی است که یک زندگی سالم ورشد یافته وقدرت اراده وتصمیم گیری به صورتکامل رشد خواهد یافت.)) عده أی دیگر ازروانشناسان عقیده دارند،بازی وسیله ای برای ارضاء ولذت جویی افرادمیباشد.درعین حال ازفوائد بازی به عنوان آموزش دهنده قواعد اجتماعی به شخص وعادت به نظم نیزیاد میکنند.ویا کارل گروس عقیده دارد((بازی وسیله أی برای آمادگی جهت زندگی دربزرگسالی میباشد،به همانگونه که یک بچه گربه خود راجهت فعالیتهای غریزه أی آماده می سازد.))
و نهایت اینکه بازیهای بومی و محلی ترکمنها در عین سادگی جذابیت خاص خود را دارند که برای نسل امروزی تازگی و طراوت خاصی را به همراه داشته ودارد و با اجرای یکی از این بازیها فرد خودبخود برای اجرای بازیهای بعدی رغبت از خود نشان می دهد. در ضمن باید متذکر شویم که جامعه آماری مورد تحقیق این بازیها منطقه کلاله و مراوه تپه شامل دهستان آقسو و گلیداغ می باشد که جا دارد در همین جا از کلیه کسانی مرا یاری کرده اند و از تجربیات آنها استفاده کرده ایم علی الخصوص خانواده الله بردی نوری و یعقوب خواجوی در گلیداغ و سایر کسان دیگر تقدیر و تشکر کنیم.
این نوع بازیها ممکن است در مناطق دیگر بنامهای دیگری خوانده شوند ، و یا در بعضی مناطق انواع دیگر بازیها باشند که در همین جا به تمام کسانیکه مشتاق و علاقمند به این نوع بازیها هستند می گوییم که ما دست نیاز بطرف شما دراز می کنیم تا با معرفی آنها این نوشته ناقص را کامل کرده و قدمی در راه اعتلاء این فرهنگ برداشته باشید. یک بار دیگر از تمام کسانیکه نوشتن نام همه آنها در این جا مقدور نیست وما را کمک کرده اند خالصانه تقدیر و تشکر میکنیم.
●چند نوع بازی ترکمنی
▪ پلله م باشی ( چورله ن- چورریگ- اوینام کسسیر)
اهداف بازی: فرصت طلبی و تیز هوشی-کسب مهارت- جرات وشهامت-ایجاد و تقویت حس مقاومت و پایداری-تقویت حس همکاری و تعاون-سرعت وچابکی-تقویت عضلات بدن.تعدادبازیکنان از۱۲تا۳۰نفر.
درباره بازی: این بازی یکی ازپرآوازه ترین ومعروفترین بازیهای بومی ومحلی ترکمنهاست،این بازی که بیشتردرشبهای مهتابی و فرا رسیدن عیدسعیدفطر وقربان انجام می شودبخاطر جذابیت خاص ،این بازی ساعت هاطول می کشید وبازیکنان دو گروه درستیز وجدال شب را به صبح میرساندند چه بسا بدون اینکه گروهی بر گروهی دیگرتفوق وبرتری داشته باشند.دراین بازی ،بازیکن فرصت طلبی وتیز هوشی خود را به رخ دیگران میکشد،بازی به گونه أی است که اگربازیکنی ترس وواهمه داشته باشدمعمولا درکنار گوشه هامی ماندوجرات حمله کردن پیدا نمی کندوچه بسا ازگروه مخالف درلحظه ای که فرصت مناسب باشد او را از میدان بازی خارج می کنند. این بازی با همکاری ومشارکت بازیکنان دوگروه انجام می شود،گروهی حمله می کنندوگروهی دیگرسعی دارندازموضع خود دفاع کرده ومقاومت نمایند.در اینجاهر دو گروه نهایت همکاری وتعاون را به نمایش می گذارند.گروه حمله کننده به یاری وکمک یار خود آمده و سعی دارند بازیکن مدافع را اززمین خارج نمایند ، در حالیکه گروه مدافع نیز پشتیبان یار خودی است و از او حمایت میکنند.
نحوهٔ بازی: در این بازی بازیکنان قبل از هر چیزدو/۲ نفر را بعنوان خان ویا رهبر گروه انتخاب می کنندکه معمولا این دو نفر بانفوذترین وقوی ترین افراد هستند.سپس سایر بازیکنان دوبه دوکه از لحاظ جسمانی ومهارت دربازی یکسان هستندبه نقطه أی دورترازرهبران(خانها)رفته برای خود نامی مستعار انتخاب می نمایند، سپس نزد خانها آمده می گویند:
خاللای خاللای خانها: آلدیق،آلدیق بازیکنان: کیمه آی گره گ،کیمه گون
که خانها با گفتن نام یکی از آنها وی را انتخاب می کنند و بدین ترتیب سایر بازیکنان نیز به دو گروه تقسیم می شوند. در همین جا متذکر می شویم که در تمام بازیهای گروهی یار گیری وتقسیم به دو گروه با چنین روشی صورت می گیرد.بعد ازآن بازیکنان کفشهارا ازپا در آورده دریک محل جمع میکنندکه به آن جا((پلله))می گویند،بازیکنان مدافع در یک دایره فرضی قرار می گیرندکه مرکزآن کفشهاویا پله میباشدبازیکنان حمله کننده نیز دربیرون این دایره فرضی قراردارند.بازی باعلامت دادن یکی ازبازیکنان حمله کننده که درواقع هشداری است،درحالیکه دستش را بلند کرده میگوید:شو نامه؟ از گروه مدافع نیز که درواقع اعلام آمادگی است یکی جواب می دهد:سامان ! بعد از شنیدن کلمه سامان صدایی از تمام بازیکنان بلند میشود که می گویند:آرامئزدا قل یابان. بازی شروع میشود،بازیکنان داخل دایره فرضی (مدافعین)سعی دارندبه غیازدست ،پاویاهر عضو دیگر حمله کننده ها بزنندواو را از جریان بازی خارج نماینداز طرف دیگربازیکنان حمله کننده سعی دارند با عبور از وسط دو بازیکن و با کشیدن خط فرضی از بین دو بازیکن عبور کرده و او را از بازی خارج نمایند.
گاهی گروه مدافع ازطرف گروه حمله کننده چنان تحت فشار قرارمی گیردکه در لاک دفاعی محض فرو می رود وگروه حمله کننده باتقویت حمله خود وبا گرفتن پایی که بطرف او نشان رفته است،اورابر روی زمین میکشدواز بازیکنان خود می خواهدکه از بین بازیکنی که روی زمین کشیده می شودوسایر بازیکنان عبور کرده تااورا ازصحنه بازی خارج نمایند.این بازی همچنان ادامه پیدا میکندتا اینکه درنهایت ازهر گروهی که یک نفر باقی بماندبنام((چئرلئق))شناخته می شود،نقش این بازیکن خیلی مهم وحساس می باشد،چرا که بردن ویا واگذار کردن بازی به اوختم می شود.این بازیکن((چئرلئق))در((پلله))قرارمی گیردوسایر بازیکنان گروه مقابل پشت سر او هستندبه ((چئرلئق))اجازه داده می شودکه درحدود ده /۱۰قدم تاجایی که می تواندقدم رابزرگ می گیردوازبازیکنان فاصله گرفته وپا به فرار می گذارد،سایر بازیکنان گروه مقابل نیز بدنبال او هستند،((چئرلئق))تاجایی که نفس او اجازه میدهدوبا درنظر گرفتن اینکه مسافت طی شده رامی تواند برگرددازمحل بازی فاصله می گیردوسعی داردبازیکنان رادورزده وبه ((پلله))برگردد،اگر اودرانجام این کارموفق شود،گروه آنهابرنده است واگر هم دربین راه اورا با پا زدند ونتوانست بازیکنان رادور زده خود را به پلله برساند بازنده هستند.در این بازی واجرای نقش ((چئرلئق))بعضی از افراددربین مردم روستای خود شهرت کسب کرده اندکه یکی از آنها درروستای اجن سنگرلی شخصی بنام حاجی گوندوقدی سرداری می باشد،معروف است که وی حدود ۱۰/ده کیلومتربخاطر اجرای این نقش دویده است.
▪غوشاق آتدی
اهداف بازی: مقاومت-همکاری وتعاون تقویت عضلات بدن سرعت وچابکی تعداد بازیکنان :۸ تا ۱۸نفر
درباره بازی: یکی از کهن ترین بازیهای بومی و محلی ترکمنها غوشاق آتدی نام دارد. زمانی که امکانات ورزشی و تفریحی در این منطقه مطرح نبوده مردم ترکمن این بازی را بعنوان یک سرگرمی وبازی دنبال می کردند.دراین بازی شالی رابه هم میریسندکه درزبان محلی آن راغوشاق می نامند، چنان سفت و محکم میشود که هرگاه تعلل وکم کاری کنی چنان بر پشتت فرود می آیدکه آه از نهاد آدمی بلند می شود.
طریقه بازی: در این بازی نیز بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و دو نفر را بعنوان رهبر گروه و یا خان انتخاب مینمایند و نفرات دیگر دو به دو با انتخاب نامی مستعار نزد رهبران گروه برمی گردند و بدین ترتیب به دو گروه مساوی تقسیم می شوند. این دو گروه رو در رو در فاصله تقریبی ۲۰متری ازهمدیگر قرار می گیرند ، گروهی که غوشاق در دست آنهاست یکی ازافراد گروه خود را پشت سر حریف قرار می دهند و غوشاق را بطرف فردی که پشت سر گروه مخالف قرار دارد می اندازند. اگر غوشاق به دست او رسید در اولین اقدام شروع به زدن حریف میکند. حریف نیز سعی دارد خود را به گروه مخالف که در فاصله ۲۰متری آنها قراردارد برساند ،ا گر موفق به فرار شدند غوشاق را از آنها تحویل میگیرند و جای دو گروه عوض میشود و اگر هم موفق به فرار نشدند و یکی از اعضای گروه با غوشاق زده شد ، از محل ضربه خوردن تا محل گروه مخالف به آنهاسواری می دهند،این بازی همچنان ادامه پیدا می کند ودر نهایت در شماره های ۱۰یا ۲۰که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند برنده بازی معلوم می شود.
ترکمن ها را انجام هر کاری را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از آداب و رسوم ارزشمند ترکمن ها در ترکمنستان ، احترام به سفره و نان است. در اکثر موارد در این کشور ، در باره ی «سفره» اصطلاح روسی «سِوِتوی» یعنی جایگاه پاک و با ارزش را بکار می برند ، زیرا نعمت خدا یعنی نان در آن قرار می گیرد. آنها پا گذاشتن روی سفره را بی احترامی بزرگی می دانند. در مراسم استقبال از مقامات و روسای جمهوری کشورهای خارج در این کشور نیز این موضوع رعایت می شود. به این ترتیب که در بدو ورود مهمان عالیمقام ، استقبال کنندگان قرصی نان و ظرف کوچکی از نمک را در یک سینی گذاشته و مقابل مهمان می گیرند. رسم بر این است که مهمان ، اندکی از نان را می کند و آن را می خورد. به نظر می رسد این امر ـ که سنتی اجدادی است ـ برای نمک گیر کردن مهمان صورت می گیرد ؛ به این معنی که کشورها به تعهداتشان وفادار باشند و احیاناً به این کشور خیانت نکنند.
یکی دیگر از عقاید پسندیده ی مردم این کشور ، اعتقاد به خواست و مصلحت خدا در تمامی امور زندگی است. آنها در تصمیم گیری هایشان برای انجام هر کاری ، آن را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند. میزان عقیده ترکمنستانی ها به موضوع تقدیر و قسمت چنان است که روایتی را در باره ی آن می گویند که مضمونی شبیه به مطایبه دارد. روایت رایج چنین است: «روزی مرد ترکمن به خانه رسید و از همسرش خواست پلو بپزد. همسرش گفت: «پلو را می پزم. اگر قسمت باشد ، تو آن را خواهی خورد.» مرد که گرسنه بود ، گفت: «من حتماً آن را خواهم خورد.» پلو پخته شده و سفره پهن می شود. مرد خانه ، تا سر سفره نشست تا پلو را بخورد ، در زدند. شخصی آمده بود و با مرد کاری واجب داشت و به همین خاطر ، او را با خود به بیرون از خانه برد. مرد تا پاسی از شب ، به خانه نیامد. نصف شل بود که به خانه آمد و در زد. همسرش پرسید: «کیستی؟» مرد گفت: «اگر قسمتم باشد ، شوهرت هستم.»
البته ناگفته نماند که روایتی شبیه به این ، در مجموعه ی مطایبات ما ایرانیان هم وجود دارد که به ملانصرالدین نسبت می دهند.
یکی دیگر از این سنت های حسنه ، مربوط به آداب غذا خوردن آنهاست. ترکمنها خوردن غذا را با «بسم ا…» آغاز می کنند و بعد از خوردن نیز منتظر می شوند تا همه ی آنها که در جمع مشغول به خوردن هستند ، کارشان به پایان برسد. بعد یکی از آنها شروع به خواندن آیه و یا آیاتی از قرآن می کند و بعد دعا نموده و دست به صورتشان می کشند و می گویند «قبول بولسون!» (یعنی قبول باشد)
ترکمن ها اعتقاد راسخی به نذر و صدقه دارند و به آن اصطلاحاً «صدقه» و یآ «خدا یولی» (راه خدا / و به عبارتی در راه خدا) می گویند. این گونه مراسم ، به بهانه های مختلف بین مردم برگزار می شود ولی اکثراً در شب های ماه مبارک رمضان ، ایام جمعه (برای شادی روح متوفیان) و یا در مناسبت های مختلف برگزار می شود. در این گونه مراسم ، غذایی پخته می شود و بین حاضرین در مراسم توزیع می شود. ترکمن ها گاهی این مراسم را برای رفع بلا و گشایش در کاها برگزار می کنند.
از جمله عادات مردم ترکمنستان ، احترام به برخی از چارپایان است. به عنوان مثال ، ترکمنها با پشم شتر لباس می بافند و لحاف درست می کنند اما با آن ، جوراب نمی بافند و یا تشک یا زیرانداز نمی سازند و معتقدند که جوراب پوشیده می شود و زیر پا قرار می گیرد و بر روی تشک می خوابند و به اصطلاح لگدمال می شود.
ترکمن ها هم مثل دیگر اقوام مشرق زمین ، به موضوع چشم زخم اعتقاد زیادی دارند. برای مقابله با چشم زخم ، آنها دو رشته نخ سیاه و سفید را به هم می تابند ـ که به آن «آلاجا» (رنگانگ) می گویند ـ و آن را به گردن کوکان می آویزند و یا به عنوان دستبند ، به مچ دست آنها می بندند.
مواردی که ذکر شد ، نمونه هایی کوتاه از سنت ها و آداب و رسوم رایج بین ترکمن های ترکمنستان است که اکثراً نیز با عقاید دینی آنها در هم آمیخته است. /ی2
نگاهی گذرا بر پیدایش موسیقی در جوامع بشری