آوای ترکمن

سبک زندگی - نحوه پوشش و موسیقی ترکمنی

آوای ترکمن

سبک زندگی - نحوه پوشش و موسیقی ترکمنی

لباس زنان ترکمن، گلی از گلستان ایران

اصل مقاله

سیری در پوشاک زنان ایران زمین   


این شماره: پوشاک زنان ترکمن


زنان ترکمن، پوشاک زیبایی دارند که از لحاظ برش ساده؛ اما چشم‌گیر است. آنان مهارت خاصی در زمینه‌ی هنرهای قالی‌بافی، ابریشم‏بافی، سوزن ‎دوزی، نواربافی، قیطان‌بافی و جاجیم ‎ ‏بافی داشته و در مناطق روستایی، بیش‌تر کاموابافی، پوستین‏دوزی، سکه ‎ ‏دوزی و حصیربافی در بین زنان ترکمن رایج است. پوشاک زنان ترکمن، مملو از نماد و نشانه‏هایی است که به‌ آن منطقه و ساکنان آن اختصاص دارد و با نشانه‏هایی که در ذهن بیننده می‌گذارند، تصویر روشنی از هویت خویش برمی‏‎انگیزند. پوشاک هر گروه و منطقه ‎ای با زبان رمزآمیز خود با مردم سخن می ‎گوید و پیامی روشن، به ذهن تماشاگر متبادر می‏کند. پوشاک زنان‌ ترکمن‌ بسیار متنوع است و این‌ تنوع‌، فلسفه‌ ‎ی خاصی‌ دارد که‌ با دوره‌های‌ سنی‌ آنان‌ مرتبط است‌.


در کل، لباس زنان ترکمن را می ‎توان به چهار دسته تقسیم کرد:


- لباس منزل؛ بسته به سن افراد، شکل آن تغییر می‏کند.


- لباس کار؛ هنگام پختن نان و در حین انجام کارهای کشاورزی استفاده می‏شود.


- لباس شهر؛ هنگام خروج از منزل و برای خرید از بازار پوشیده می ‎ ‏شود.


- لباس تشریفات؛ هنگام شرکت در مراسم، جشن ‎ها و اعیاد بر تن می ‎شود.


سرپوش‌ها


کلاه زنان ترکمن به شکل استوانه و به‌نسبت بلند است. روی کلاه را اغلب از پارچه‌ی ساده و ابریشمی، به ‎رنگ قرمز، با دنباله‌ی چین‌دار و بلند می‌پوشانند و آن را اغلب با زیورهای نقره‌ای و زری تزئین می‌کنند. در مواقع عروسی از نیم‌تاج استفاده می‌کنند. زنان ترکمن گیسوان خود را پس از بافتن، در میان گیسوبندهای نقره‌ای می‌گذارند.


بؤروک ‌یا عرقچین: به دختران ترکمنی که از این کلاه‌ها و بوروک‌ها استفاده می‏کنند، «بوروکلی قیز» می‌گویند. «از نوع ساده‌ی آن، پسرها و مردها، موقع خواندن نماز استفاده می‌کنند. بوروک از جنس پارچه است و دختران آن را سوزن‌دوزی می‌کنند و نقش‌های مختلف دارد (اعظمی‌راد، 1382، 130).»


آلادنگی/ آلناقی: آلادنگی را زیر روسری یا چارقد می‌گذارند تا آن را در سر محکم و ثابت نگه‌دارد و نشانه ‎ی شوهرداربودن صاحب آن است. «هنگامی که دختران ازدواج می‏کنند، عرق ‎چین را از سر برداشته و طی مراسم خاصی - به‌ظاهر پس از چند بار امتناع از گذاشتن آن - با اصرار مادرشوهر پیشانی‏بند را بر سر می‏گذارند که در نزد طوایف و قبایل گوناگون ترکمن، به نام ‎های مختلفی چون: «آنق»، «آلین دانگی»، «آل دانقی»، «آلانگی»، «توپبی»، «هاساوا»، «هازاوا» و «هازابا» شهرت دارد (محمدی، 1388، 80).» در واقع دختر ترکمن،‌ زمانی که ازدواج می‌کند، به‌ جای‌ بؤروک‌ یا کلاه‌ دخترانه‌، از پیشانی‌بند استفاده می‌کند که قرمزرنگ و نشانه‌ی شادی است. «آلادنگی» در گذشته از پارچه‌های قرمز و گل‌دار انتخاب می ‎شد؛ ولی امروزه نوع آماده ‎ی آن - تهیه‌شده از حلقه‌‎ای به جنس موکت که به دور آن پارچه ‎ای ساده کشیده‌اند- در مغازه‌ها عرضه می‌شود.


این پیشانی‏بند با سربند (یغلیق) ابریشمی، با نقوش چهارگوش که نقش یاشماق (روبنده) را برای نشان‌دادن احترام به مردان بزرگ‏تر ایفا می‏کند، آراسته می‏شود. در گذشته، این سربند، زیر پیشانی‏بندی که در پشت با دنباله ‎های آویزان گره می‏خورد، پوشیده می‏شد. زنان برای بیرون رفتن از منزل، سربند را با شال بزرگی - که در گذشته از ابریشم بوده و حالا از چیت گل‌دار با یک ریشه‏ی بلند مَکرَمه‏دوزی است - می‏پوشانند.


دخترها عرقچین حاشیه‌دوزی‌شده ‎‌ای (بُرک، تخیه) را با همان لباس و زیرشلواری می‌پوشند. روی این کلاه را - بنا به محل استفاده از آن – با زیورهای نقره‌ای و زری فراوانی می‌پوشانند. گاهی در مواقع عروسی، نیم‌تاجی مزین به جواهر، روی آن نصب می‌کنند. فلسفه‌ی استفاده از این نوع کلاه‌های بلند زنانه را در راز و رمز روزهای نبرد و جنگ باید جست‌وجو کرد.


پیشانی ‎بند، آنق: سربند طوایف تکه، با پارچه ‎ی زرین و طرح‌های نقش‌دارِ مواج، پوشیده و آراسته‌شده و عقیق‌های جگری‌رنگ به آن وصل می‌شود. سربندهای یموت به‌لحاظ طرح قوی‌تر است و در میان طوایف تکه، با لوزی‌ها و هلال‌های کوچک زراندود، تزیین می‌شود. گاهی از انواع زیورهای آویزه‌دار روی آن استفاده می‌شود؛ طوری که سطح کلاه را کامل می‌پوشاند و به صاحب آن ابهتی می‌دهد. آن‌ها گیسوان بافته‌ی خود را از میان گیسوبندهای نقره‌ای عبور می‌‎دهند و زیورهای مجلل و خوش‌ساختی را به کلاه متصل و از دو طرف چهره‌ی خود آویزان می‌کنند. به‌تدریج، در زنان میان ‎سال - هر سال به اندازه‌ی دو بندانگشت -  از بلندی آن کاسته می‌شود. وقتی کوتاه شد به آن «تبرّک» می‌گویند. پیشانی‌بند زن در این مرحله به رنگ سیاه درمی‌آید که علامت مجرب‌بودن است. در دوران پیری نیز به رنگ سفید درمی‌آید که نشانه‌ی عاقل‌بودن است.


چاشو: در بین برخی از زن ‎های ترکمن، به‌ویژه زنان طایفه‌ی یُموت، چارقدی به نام «چشو» یا «چاشو» رواج دارد. چاشو نوعی روسری ویژه و گران‏قیمت ترکمنی است که عروس باید قبل از سوارشدن به ماشین یا مرکب عروسی آن را بر سر بگذارد. چاشو در بین زنان ترکمن، حکم چادر را در بین زنان فارس دارد.


 یاشماق (یالق): زنان ترکمن - بنا به رسم قومی خویش - چانه‌ی خود را از دیگران می‎پوشانند و حتی اجازه نمی‌دهند کسی گردی کامل صورت‌شان را ببیند و یکی از دلایلی که از چارقدهای بزرگ استفاده می‏کنند، همین است. «پس از این‌که شال را به سر انداختند، ابتدا سمت‌ راست را با دست ‌چپ نگه‌می‎‌دارند و با دست‌‎ راست، طرف دیگر را - طوری که از روی بینی و دهان عبور کند- به طرف پشتِ سر برده و دور سر تابانده و لابه‎لای تاب‎های زیرین محکم می‏کنند. این طریقه‎ی بستن شال را به لفظ محلی یشماق می‏گویند (امیدی، 1382، 23).» یشماق یک روسری نازک، منقوش و چهارگوشِ ترکمنی است که گاه زمینه ‎ای ساده با حاشیه ‎هایی سوزن ‎دوزی‌شده دارد و گاه زمینه ‎ای مشکی با نقش ‎های درشت زرد و نارنجی‌رنگ دارد.


زنان ترکمن از گوشه‏ی این روسری، اغلب به صورت نقاب برای پوشاندن دهان و روگرفتن استفاده می‏کنند. نوعی از یشماق به نام «قی‌قاچ» در بین ترکمن‏ها مرسوم است که به‌صورت نقاب استفاده می‌شود و علامت حرف‌نزدن با غیر است؛ زیرا صدای نوعروسِ ترکمن، حداقل تا زمانی که بچه‏دار نشده، نباید شنیده شود. در واقع، عروس ترکمن با این نقاب یا دستمال (یشماق)، علاوه بر این که صورت خود را از نامحرم می‏پوشاند، به احترام کهن‌سالان، به‌ویژه از پدرشوهر و اقوام طرف شوهرش روگرفته و در حضور آن‏ها حتی صحبت نمی‏کند. پدرشوهر معمولاً پس از پانزده‌سال به پاس این‌که عروسش حرمت او را نگه‌داشته، جشنی برپا داشته و هدیه ‎ای به نام «رونما» به عروس خود می‏دهد و پس از آن، عروس می‏تواند با اجازه‏ی آن‏ها نقاب از چهره بردارد.


چارقد: زنان ترکمن زمانی که بخواهند به شهر، میهمانی یا عروسی بروند، علاوه بر یالق و آل‌دانگی از شال ‎ها، روسری ‎ها و سراندازهای بزرگ و گران‏قیمتی به نام چارقد استفاده می‏کنند. چارقد، روسری منقش به طرح‌ها و رنگ‌های متنوع و گران‌قیمتی است که ریشه‌های کناری آن را «پورچیک» می‌نامند و معمولاً بیرون از خانه استفاده می‌کنند؛ طوری که آلادنگی زیرِ آن است.


تن‌پوش‌ها


تن‎پوش زنانه‏ی اصلی، پیراهنی است که در گذشته از ابریشم بود؛ ولی اکنون با الیاف مصنوعی تولید می‏شود. پیراهن بانوان ترکمن، برشی ساده دارد. رنگ پارچه‌ی پیراهن را اغلب از رنگ‌های زرشکی، بنفش، قرمز و گل‌دار انتخاب می‌کنند. پیراهن از بالا به پایین به تدریج فراخ شده است. روی پیراهن‌ها با گلِ ‌یقه و غیره تزیین می‌شوند.


کُؤینِک: پیراهنی که زنان ترکمن می‏پوشند، پیراهنی چهارفصل است که فرمی بسیار ساده دارد. نکته‌ی قابل‌توجه این است که در گذشته، پارچه‌ی پیراهن را زنان خود می‏بافتند و الیافی را که برای بافت این پارچه نیاز بود - که معمولاً از جنس ابریشم بود - خودشان با پرورش پیله‌ی کرم‌ابریشم تهیه می‎کردند. «پیراهن زنان ترکمن سه قسمت اصلی دارد که شامل «ینگ» یا آستین، «یان» یا پهلو و «آشیری» یا دامن است و روی آن نیز، کمربند یا شال بسته می‎شود (اعظمی‌راد، 1382، 125).» آستین پیراهن‏های زنانه، راسته و بلند است و با اُریب کمی به سوی مچ تنگ می‏شود. قد این پیراهن تا قوزک پا است، تا جایی که سوزن‌دوزی پایین شلوار از زیر آن به‌طور کامل دیده می‏شود. اغلب دور مچ، یقه و چاک را با نوار ابریشمی سوزن‎دوزی و دست‎دوزی شده به نام «مداخل» زینت می‌دهند (محمدی، 1388، 58).» زنان‌ ترکمن،‌ پیراهن‌های ‌ابریشمین‌ می‌پوشیدند که‌ اغلب به‌ رنگ‌ قرمزِ تمشکی و گاهی جلوه‌ای تابان داشت و «قیرمیز کؤینک‌» نام‌ داشت‌. در این پیراهن، از نوارهای پارچه‌ای باریک برای محکم‌کردن دوخت استفاده می‌شد که تکه‌های مثلث‌شکلی را در میان تکه‌های‌مستطیل‌شکل دامن لباس جای می‌دادند که تن‌پوش پرچینی - که در قسمت پایین گشاد می‌شد – دوخته می‌شد؛ به بیان دیگر، دامنِ لباس، از زیر بغل تا پایین (در پهلو) به تدریج گشاد می‌شد. سرآستین‌ها و چاکِ یقه که برای شیر‌دادن، به اندازه‌ی کافی باز بود، سوزن‌دوزی می‌شد. رنگ‌های شاد، برای زنان جوان و تازه‌عروسان بود و هنگامی که به حدود 35سالگی می‏رسیدند، پیراهن‏هایی با گل‎های تیره می‌پوشیدند.


قبا: قبا یا خلعتِ رویی زنان ترکمن، در هر سن‌وسالی، کت یا روپوش آستین‏دار، جلوباز و گشادی است که پشتی یک‌تخته دارد و روی پیراهن پوشیده می‏شود. زنان، جلوی قبا را  با تسمه‌ی باریکی - که در خانه می‌بافند- می‏بندند و برخلاف مردان، از شال برای بستن کمر و به‌هم‌رساندن جلوی قبا استفاده نمی‎کنند. قبا، دومین جزء لباس زنانِ ترکمن است که معمولاً به رنگ قرمز، نیلی و سیاه است.


 چکمن: نوع پشمی قبایِ زنان ترکمن، چکمن نامیده می‏شود. این پوشش ترکمنی، با توجه به نوع پشمی که در بافت آن به‌کار می ‎رفته، انواع مختلفی داشته است که به «اینچه چکمن» و «یوغین چکمن» تقسیم می‏شود.


شلوار (بالاق): شلوار زنان ترکمن از بخش‌های زیر تشکیل می‌شود. قسمت بالای زانو، پارچه‌ای ساده و با دوختی گشاد است. پایین زانو به سمت مچ‌ پا باریک می‌شود و بخش باریک آن - حداقل به طول ده‌سانتی‌متر- سوزن‌دوزی می‌شود. این بخش، به‌طور معمول مچ ‌پا را می‌پوشاند. در لبه ‎ی شلوار که با مچ‌ پا در تماس است، نوار سیاهی می‌دوزند به پهنای یک تا یک‌ونیم‌سانتی‌متر که «بالاق یوپ» نام دارد.


قوشاق (کمربند): زنان ترکمن، کمربندی به نام قوشاق دور کمر می ‎بندند که از جنس ابریشم است. قوشاق، کمربندی از پارچه است که هنگام بارداری دور کمر می ‎بستند. از قوشاق، مردان نیز برای کار در مزارع یا در میدان‌های کُشتی، برای تمرکز نیرو در مقابل حریف استفاده می ‎کردند (اعظمی‌راد، 1382، 127).» این کمربند، کاربردهای فراوانی داشته، از جمله این ‎که باعث می ‎شد قد پیراهن کوتاه ‎‌تر شود و در هنگام کار دست‌وپاگیر نباشد. هم‌چنین از نظر بهداشتی برای کمر و شکم مفید بود؛ ‌طوری که در زمان آبستنی یا در سنین بالاتر، شال سیاه‌رنگی را که گاه بلندی آن تا سه‌متر می‏رسید دور کمر می‏بستند. نوع دیگری از کمربند که به کمر نوعروسان ترکمن می‏بستند، شال سبزرنگی است که برای حفظ عروس از چشم‌زخم، دور کمرش بسته می‏شده است.


شاوِت (چاوِت): این بالاپوشِ زیبا «نوعی قبا و جلیقه‌ی بسیارتنگ، آستین‌کوتاه و جلوباز است که در میهمانی‏ها و جشن‏ها پوشیده می‏شود. در قسمت جلو، دور یقه، دور حلقه‌ی ‌آستین و چاک طرفین آن، سوزن ‎دوزی، رودوزی و دست‏دوزی ‎هایی انجام می ‎شود. دختران ترکمن برای دوران عروس‌شدن‌شان به تناسب ذوق، موقعیت اجتماعی و وضع مالی خود، زیورآلات و آویزهایی از سکه و پولک‌های نقره‌ای را روی آن می‏دوزند و آن را مانند یک بالاپوش روی پیراهن خود به‌تن می‌کنند. در گذشته، جنس این زیورآلات بسته به سطح اقتصادی خانواده، از طلا یا نقره بود. در لباس ‎های ابریشمی، برای آن‌که تکه‌ی زیربغل در اثر عرق‌کردن ضایع نشود، مرغکی بین آستین و پیراهن می‏دوختند و گاهی آن را عوض می‏کردند و به همه‌ی لباس آسیبی نمی ‎رسید (امیدی، 1382، 191).»


کُرتِه: «روپوش بلند زنان ترکمن و نوعی روسری و پوشش زمستانی به‌نسبت ضخیم با سوزن ‎دوزی‌های زیاد است که ظاهری شبیه کت دارد و زنان تیره‏های ترکمن، در جشن‏ها، اعیاد و مراسم تشریفاتی‌شان، آن را برای پوشش نهایی بر سر می‌اندازند (محمدی، 1388، 63).» کرته، کاربرد چادر را برای زنان ترکمن دارد؛ ‌طوری که قسمت سرشانه‌ی این کت را روی سر خود می‏اندازند. این پوشش از پارچه ‎های کتان و گاهی از پارچه ‎های ابریشمی تیره یا سرخ‌رنگ تهیه می‏شود و در محل آستین ‎ها، دو دنباله‌ی بلند دارد که «ینگ» نامیده می ‎شود.


چَرپی (سِرپی): روپوش کوتاه زنان ترکمن با آستین‏های بدون کاربرد است که سوزن ‎دوزی ‎های زیبا و ظریفی دارد و به‌طور معمول، در جشن‏ها، میهمانی‏ها و مراسم تشریفاتی و برای پوشاندن عروس به‌کار می‏رود. این پوشش بخشی از پوشش نهایی سرِ زنان ترکمن است و فرق آن با کرته، این است که تمام سطح آن سوزن‏دوزی می‏شود. این پوشش با توجه به سن و موقعیت زنان دارای رنگ و سوزن‎دوزی‎های مختلفی است.


چارُود، جُبه: نوعی پوشش و روپوش زمستانی زنانه است که هنگام رفتن به میهمانی، از آن استفاده می‏کنند. «این پوشش، شبیه پالتوی زنانه است که از پارچه ‎ی مخمل با رنگ‌های شاد و تند، مانند سبز، قرمز و آبی دوخته می‏شود و دور آستین‏ها، پایین دامن و گاه دور یقه و جلوی آن، سوزن‏دوزی‏های زیبایی دیده می‏شود. زنان منطقه‏ی گوکلان به این پوشش آستر گل‏داری اضافه می‏کردند و آستین‏های آن را نیز کوتاه گرفته و بر دامن و قسمت پایین آن نیز سکه می‏دوختند (معطوفی، 1383، 2298).»


جوراب، آیاق‌قاب: در گذشته، زنان ترکمن در تابستان‏ها اغلب پابرهنه بودند و در زمستان‌ها نیز جوراب‎های پشمی و ابریشمی دست‏باف رنگارنگ و گران‌بهایی برای خود و مردان‌شان می‏بافتند. در حال حاضر، زنان ترکمن از جوراب‌های موجود در بازار استفاده می‌کنند.


کفش، کش: «با وجود این‌که در گذشته، پابرهنه راه‌رفتن در میان زنان ترکمن بسیار رایج بوده است، از چندین نوع پاپوش برای پوشش پاهای‌شان استفاده می‏کردند که یک نوع آن، کفش لاستیکیِ مشکی‌رنگی بود که از روسیه وارد می‏شد. نوع دیگر کفش‎های زنان ترکمن، «اوک جِلی‌کِش» نام داشت. این کفش، کفشی ساده و پاشنه‏دار بود. رویه‏ای بلند و پاشنه‏ای حدود سه‌سانتی‎متر داشت و در جشن‌ها و میهمانی‎ها پوشیده می‏‎شد (محمدی، 1388، 65).» جنس آن نیز از چرم خام بود و تزئیناتی مختصر داشت. معمولاً پشت این کفش، زبانه‌ای دوخته می‏شود تا پوشیدن آن راحت باشد. نوع دیگر آن که از جاجرم می ‎آمد، جنسی چرمی ‎داشت و به کفش «گرمه‏ای» معروف بود. پاپوش دیگری که بین زنان ترکمن رایج بود، «اِدیک» نام داشت که چکمه‌ای با نوک برگشته و پاشنه‏ای بلند بود و در رنگ‌های قرمز و زرد ساخته می‏شد. این چکمه ‎هایِ ساق‌کوتاه را بیش‌تر زنان شوهردار می‏پوشیدند. نوع دیگر این کفش ‎ها، «گالش» نام داشت.


کلام آخر


آن‌چه در پوشاک زنان ترکمن دیده می‌شود، این است که زنان روستایی و ده ‎نشین، به‌ویژه زنان ایلات و عشایر ترکمن، بنا بر ذوق و روح زیباپسند خود و برای ایجاد تنوع و زیبایی در اقلیم ‎های خشک و یک‌نواخت دشت ‎ها و بیابان‏ها یا سرزمین ‎های سبز و خرم، برای تطابق خود با محیط در انتخاب شکل و رنگ پارچه، جامه ‎هایی به رنگ ‎های شاد و با ترکیب ‎های زیبا و دل‌نواز انتخاب می‌کنند. برای ابراز و نمایش شکوه و ثروت خود جامه‌های فراخ فراوان روی هم می‏پوشند و نوارهای زرین و سیمین و سکه‏های پول روی آن‏ها می‏دوزند. سوزن‌دوزی لباسِ این زنان، بازتابی از باورهای مذهبی، اندیشه‏های ملی و سنتی، شیوه‌های زندگی، آداب اجتماعی و توان اقتصادی و نشان‌دهنده‌ی فرهنگ و هنر آنان است؛ از این‌ رو، تکیه بر غنای فرهنگی مردمان ترکمن، پاسداری از آن و شناخت ارزش‌های پوششی بانوان ترکمن که جزء سرمایه‌های فرهنگی کشور هستند، بسیار مهم و شایان توجه است.

مراسم سنتی عروسی ترکمن ها (+عکس)

مراسم عروسی ترکمن ها همراه با آئین هایی است که از گذشته های دور به یادگار مانده و همچنان در میان این قوم باقی مانده است.


ازدواج و جشن عروسی در میان ترکمن ها آداب و رسوم ویژه‌ای دارد که از گذشته های دور همچنان حفظ شده است. رسوم ترکمن ها برای ازدواج از مراحل نخست خواستگاری آغاز می شود؛ پس از آنکه خانواده تصمیم می گیرند برای فرزند خود همسری انتخاب کنند آن را با نزدیکان و بزرگان خاندان در میان می گذارند و پس از انتخاب عروس از طرف خویشان داماد، چند نفر از اقربا چنانچه مرد باشند نزد پدرِعروس و اگر زن باشند نزد مادرِعروس براى گفتگو مى‌روند.


در صورت موافقت که اصطلاح ترکمنى "سوزآتمک" است روز مناسبى را که براى خواستگارى خوشایند باشد انتخاب کرده و یکى دو روز قبل از حرکت به منزل عروس گردنبندى که از مسکوکات طلا است به‌وسیلهٔ دختر کوچکى از طرف داماد که به گردن او آویخته است به منزل افراد خانواده عروس برده مى‌شود ؛ بدین معنى که روز خواستگارى معین است و مدعوین دعوت مى‌شوند و هر منزلى با آلاچیقى به فراخور حال خویش سکه با انعامى بدان اضافه مى‌کند.


در آن روز گوسفندى ذبح کرده و سینه آن‌ را به شکل مثلث درآورده و به گوشه‌هاى او سکه‌هاى طلا یا نقره آویزان مى‌کنند و زن‌ها نان‌هاى روغنى مخصوص در چندین ظرف در موقع حرکت عروس آماده مى‌کنند. این نان‌ها بر دو نوع است: "قاتلمه" و "اکمک" که اولى ضخیم و دومى نازک است.


در روز موعود عده‌اى از کسان داماد با وسایل حاضر که در قدیم میان "کوچ‌رو"، شتر و در این روستا و شهرنشین "چمور" یا طوایف ساکن ارابه و اسب بود و امروزه بیشتر با اتومبیل به طرف منزل عروس با تمام وسایل که عبارتند از: نان‌ها روغنی، کله‌قند و سینهٔ گوسفند که به آن اشاره رفت مى‌روند و عده‌اى از کسان عروس در آن روز از واردین استقبال مى‌کنند.


در میان واردین چند نفر از ریش‌سفیدان (آق‌سقل‌های) طایفه خواستگارى را در میان حاضران که از طرف داماد و عروس هستند عنوان مى‌کنند و مهریه عروس را نقداً تعیین نموده و کسان داماد مراجعت مى‌کنند.


کسى که مى‌خواهد زن ببرد. هرچه مقرر شده، پول نقد دارد مى‌دهد، ندارد گاو و گوسفند و شتر و اسب معادل و چه مقرره قیمت کرده به پدر و مادر یا برادر آن دختر مى‌دهد و تمام آن وجه از آن پدر و مادر است. جهیز شرط نیست، بسته به میل پدر و مادراست. بعد دختر را به‌ترتیب شرع خودشان عقد کرده، به خانه داماد مى‌آورند. خرج عروسى و مهمانى عروسى خانه، تماماً به عهده آن طایفه است.


در آئین سنتی ازدواج ترکمنی هرکس هرچه دارد مجاتاً مى‌دهد و دو روز یا سه روز یا بیشتر عروسى مى‌گیرند و از سایر طوایف وعده‌خواهى مى‌کنند.


سن ازدواج در میان ترکمن‌ها ۱۵ یا ۱۶ سالگى براى پسران و ۹ یا ۱۰ سالگى براى دختران است. همچنین جهیزیه که شامل قالی، قالیچه، پشتی، صندوق و پوشاک می شود را عروس با خود به خانه شوهر می برد.


مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)


مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)

مراسم سنتی عروسی ترکمن (عکس)


بازی های بومی ترکمنها

فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد,به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد


بازی های بومی ترکمنها


انسانها با توجه به مقتضیات زمانی خود ، نیاز به بازی و سرگرمی داشته اند و این نیازها در زمانهای گذشته ، آنزمان که از تلویزیون و رادیو خبری نبود ، شدید احساس می شد. زمانی که همه چیز طبیعی بودوانسانها با خود وطبیعت زندگی می کردند و همیشه باطبیعت درجنگ و ستیز و مبارزه بودند ، به شدت احساس به سلامت جسمانی را در خود می دیدند ، شروع به ابداع بازیهای مختلف با توجه به محیط خود کرده اند. بعضی از این بازیها سازمان یافته و در دوره های بعدی نیز ادامه پیداکرده است. به قول یکی از دوستان که در باره بازیهای بومی و محلی اظهار نظر می کرد و می گفت: بازیهای بومی ومحلی ترکمنها بقدری با برنامه و شکیل است که اگر یک کودک ترکمن در تمام و یا حداقل نیمی از آنها تبحر پیداکرده و سربلند آنها را پشت سربگذارد در آینده هیچ گونه مشکل روحی و جسمی پیدا نخواهد کرد. بله این بازیها بقدری جالب وجذاب هستند که بعضا افراد را مجبور به حرکتهای رزمی میکنند و بعضی دیگر جرات و شهامت را تقویت می کنند و بعضی دیگر نیز اطاعت ورهبری و….


دکتر سیامک رضا مهجور در کتاب روانشناسی بازی صفحه ۵۴ در مورد بازی می گوید: ((فلسفه بازی کودکان آمادگی جسمی وروحی آنها برای مواجهه با مشکلات است وبه همین جهت هر چه گسترده تر وپیچیده تر واجتماعی تر باشد،به آنها نیرووآمادگی بیشترمی دهد و آنها را از وجود روانی هر چه مصونیت یافته تربرخوردار می سازد. در این گونه بازیها،تن و روان واکسینه می شوند. این بازیها صحنه ورود فرضی دشمنان و تحقق فرضی مشکلات ومصائب است. طفل در حقیقت مانور می دهد و با مانور روبرو می شود.))


حقیقت نیز اینگونه است ،هرکدام ازبازیها اهداف خاص خود رادارندکه کودک درآینده أی نه چندان دوردرزندگی حقیقی باآنها روبروخواهد شدوآنچه راکه قبلا درمیدان بازی تجربه کرده است به عینه روبرو می شود.


دکتر رضا مهجور باز در صفحه ۶۵کتاب خود از قول آدلرمی گوید((اطلاعاتی که کودک ازطریق بازی بدست می آورد، نه تنها به زندگی حال او بلکه به زندگی آینده اوارتباط می یابد.)) . دکتر رضا مهجورباز در صفحه ۱۲۲کتاب ازقول مگ دوگال می نویسد(( بازی لازمه رشدوتکامل انسان وساخت شخصیتی اواست .بدون بازی شخص قادربه شناخت طبیعی خودوکسب موقت دنیای خارج نخواهد شد.زیرا ازطریق بازی است که یک زندگی سالم ورشد یافته وقدرت اراده وتصمیم گیری به صورتکامل رشد خواهد یافت.)) عده أی دیگر ازروانشناسان عقیده دارند،بازی وسیله ای برای ارضاء ولذت جویی افرادمیباشد.درعین حال ازفوائد بازی به عنوان آموزش دهنده قواعد اجتماعی به شخص وعادت به نظم نیزیاد میکنند.ویا کارل گروس عقیده دارد((بازی وسیله أی برای آمادگی جهت زندگی دربزرگسالی میباشد،به همانگونه که یک بچه گربه خود راجهت فعالیتهای غریزه أی آماده می سازد.))


و نهایت اینکه بازیهای بومی و محلی ترکمنها در عین سادگی جذابیت خاص خود را دارند که برای نسل امروزی تازگی و طراوت خاصی را به همراه داشته ودارد و با اجرای یکی از این بازیها فرد خودبخود برای اجرای بازیهای بعدی رغبت از خود نشان می دهد. در ضمن باید متذکر شویم که جامعه آماری مورد تحقیق این بازیها منطقه کلاله و مراوه تپه شامل دهستان آقسو و گلیداغ می باشد که جا دارد در همین جا از کلیه کسانی مرا یاری کرده اند و از تجربیات آنها استفاده کرده ایم علی الخصوص خانواده الله بردی نوری و یعقوب خواجوی در گلیداغ و سایر کسان دیگر تقدیر و تشکر کنیم.


این نوع بازیها ممکن است در مناطق دیگر بنامهای دیگری خوانده شوند ، و یا در بعضی مناطق انواع دیگر بازیها باشند که در همین جا به تمام کسانیکه مشتاق و علاقمند به این نوع بازیها هستند می گوییم که ما دست نیاز بطرف شما دراز می کنیم تا با معرفی آنها این نوشته ناقص را کامل کرده و قدمی در راه اعتلاء این فرهنگ برداشته باشید. یک بار دیگر از تمام کسانیکه نوشتن نام همه آنها در این جا مقدور نیست وما را کمک کرده اند خالصانه تقدیر و تشکر میکنیم.


●چند نوع بازی ترکمنی


▪ پلله م باشی ( چورله ن- چورریگ- اوینام کسسیر)


اهداف بازی: فرصت طلبی و تیز هوشی-کسب مهارت- جرات وشهامت-ایجاد و تقویت حس مقاومت و پایداری-تقویت حس همکاری و تعاون-سرعت وچابکی-تقویت عضلات بدن.تعدادبازیکنان از۱۲تا۳۰نفر.


درباره بازی: این بازی یکی ازپرآوازه ترین ومعروفترین بازیهای بومی ومحلی ترکمنهاست،این بازی که بیشتردرشبهای مهتابی و فرا رسیدن عیدسعیدفطر وقربان انجام می شودبخاطر جذابیت خاص ،این بازی ساعت هاطول می کشید وبازیکنان دو گروه درستیز وجدال شب را به صبح میرساندند چه بسا بدون اینکه گروهی بر گروهی دیگرتفوق وبرتری داشته باشند.دراین بازی ،بازیکن فرصت طلبی وتیز هوشی خود را به رخ دیگران میکشد،بازی به گونه أی است که اگربازیکنی ترس وواهمه داشته باشدمعمولا درکنار گوشه هامی ماندوجرات حمله کردن پیدا نمی کندوچه بسا ازگروه مخالف درلحظه ای که فرصت مناسب باشد او را از میدان بازی خارج می کنند. این بازی با همکاری ومشارکت بازیکنان دوگروه انجام می شود،گروهی حمله می کنندوگروهی دیگرسعی دارندازموضع خود دفاع کرده ومقاومت نمایند.در اینجاهر دو گروه نهایت همکاری وتعاون را به نمایش می گذارند.گروه حمله کننده به یاری وکمک یار خود آمده و سعی دارند بازیکن مدافع را اززمین خارج نمایند ، در حالیکه گروه مدافع نیز پشتیبان یار خودی است و از او حمایت میکنند.


نحوهٔ بازی: در این بازی بازیکنان قبل از هر چیزدو/۲ نفر را بعنوان خان ویا رهبر گروه انتخاب می کنندکه معمولا این دو نفر بانفوذترین وقوی ترین افراد هستند.سپس سایر بازیکنان دوبه دوکه از لحاظ جسمانی ومهارت دربازی یکسان هستندبه نقطه أی دورترازرهبران(خانها)رفته برای خود نامی مستعار انتخاب می نمایند، سپس نزد خانها آمده می گویند:


خاللای خاللای خانها: آلدیق،آلدیق بازیکنان: کیمه آی گره گ،کیمه گون


که خانها با گفتن نام یکی از آنها وی را انتخاب می کنند و بدین ترتیب سایر بازیکنان نیز به دو گروه تقسیم می شوند. در همین جا متذکر می شویم که در تمام بازیهای گروهی یار گیری وتقسیم به دو گروه با چنین روشی صورت می گیرد.بعد ازآن بازیکنان کفشهارا ازپا در آورده دریک محل جمع میکنندکه به آن جا((پلله))می گویند،بازیکنان مدافع در یک دایره فرضی قرار می گیرندکه مرکزآن کفشهاویا پله میباشدبازیکنان حمله کننده نیز دربیرون این دایره فرضی قراردارند.بازی باعلامت دادن یکی ازبازیکنان حمله کننده که درواقع هشداری است،درحالیکه دستش را بلند کرده میگوید:شو نامه؟ از گروه مدافع نیز که درواقع اعلام آمادگی است یکی جواب می دهد:سامان ! بعد از شنیدن کلمه سامان صدایی از تمام بازیکنان بلند میشود که می گویند:‘‘آرامئزدا قل یابان’’. بازی شروع میشود،بازیکنان داخل دایره فرضی (مدافعین)سعی دارندبه غیازدست ،پاویاهر عضو دیگر حمله کننده ها بزنندواو را از جریان بازی خارج نماینداز طرف دیگربازیکنان حمله کننده سعی دارند با عبور از وسط دو بازیکن و با کشیدن خط فرضی از بین دو بازیکن عبور کرده و او را از بازی خارج نمایند.


گاهی گروه مدافع ازطرف گروه حمله کننده چنان تحت فشار قرارمی گیردکه در لاک دفاعی محض فرو می رود وگروه حمله کننده باتقویت حمله خود وبا گرفتن پایی که بطرف او نشان رفته است،اورابر روی زمین میکشدواز بازیکنان خود می خواهدکه از بین بازیکنی که روی زمین کشیده می شودوسایر بازیکنان عبور کرده تااورا ازصحنه بازی خارج نمایند.این بازی همچنان ادامه پیدا میکندتا اینکه درنهایت ازهر گروهی که یک نفر باقی بماندبنام((چئرلئق))شناخته می شود،نقش این بازیکن خیلی مهم وحساس می باشد،چرا که بردن ویا واگذار کردن بازی به اوختم می شود.این بازیکن((چئرلئق))در((پلله))قرارمی گیردوسایر بازیکنان گروه مقابل پشت سر او هستندبه ((چئرلئق))اجازه داده می شودکه درحدود ده /۱۰قدم تاجایی که می تواندقدم رابزرگ می گیردوازبازیکنان فاصله گرفته وپا به فرار می گذارد،سایر بازیکنان گروه مقابل نیز بدنبال او هستند،((چئرلئق))تاجایی که نفس او اجازه میدهدوبا درنظر گرفتن اینکه مسافت طی شده رامی تواند برگرددازمحل بازی فاصله می گیردوسعی داردبازیکنان رادورزده وبه ((پلله))برگردد،اگر اودرانجام این کارموفق شود،گروه آنهابرنده است واگر هم دربین راه اورا با پا زدند ونتوانست بازیکنان رادور زده خود را به پلله برساند بازنده هستند.در این بازی واجرای نقش ((چئرلئق))بعضی از افراددربین مردم روستای خود شهرت کسب کرده اندکه یکی از آنها درروستای اجن سنگرلی شخصی بنام حاجی گوندوقدی سرداری می باشد،معروف است که وی حدود ۱۰/ده کیلومتربخاطر اجرای این نقش دویده است.


▪غوشاق آتدی


اهداف بازی: مقاومت-همکاری وتعاون –تقویت عضلات بدن –سرعت وچابکی تعداد بازیکنان :۸ تا ۱۸نفر


درباره بازی: یکی از کهن ترین بازیهای بومی و محلی ترکمنها غوشاق آتدی نام دارد. زمانی که امکانات ورزشی و تفریحی در این منطقه مطرح نبوده مردم ترکمن این بازی را بعنوان یک سرگرمی وبازی دنبال می کردند.دراین بازی شالی رابه هم میریسندکه درزبان محلی آن راغوشاق می نامند، چنان سفت و محکم میشود که هرگاه تعلل وکم کاری کنی چنان بر پشتت فرود می آیدکه آه از نهاد آدمی بلند می شود.


طریقه بازی: در این بازی نیز بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم می شوند و دو نفر را بعنوان رهبر گروه و یا خان انتخاب مینمایند و نفرات دیگر دو به دو با انتخاب نامی مستعار نزد رهبران گروه برمی گردند و بدین ترتیب به دو گروه مساوی تقسیم می شوند. این دو گروه رو در رو در فاصله تقریبی ۲۰متری ازهمدیگر قرار می گیرند ، گروهی که غوشاق در دست آنهاست یکی ازافراد گروه خود را پشت سر حریف قرار می دهند و غوشاق را بطرف فردی که پشت سر گروه مخالف قرار دارد می اندازند. اگر غوشاق به دست او رسید در اولین اقدام شروع به زدن حریف میکند. حریف نیز سعی دارد خود را به گروه مخالف که در فاصله ۲۰متری آنها قراردارد برساند ،ا گر موفق به فرار شدند غوشاق را از آنها تحویل میگیرند و جای دو گروه عوض میشود و اگر هم موفق به فرار نشدند و یکی از اعضای گروه با غوشاق زده شد ، از محل ضربه خوردن تا محل گروه مخالف به آنهاسواری می دهند،این بازی همچنان ادامه پیدا می کند ودر نهایت در شماره های ۱۰یا ۲۰که بیشترین امتیاز را کسب کرده اند برنده بازی معلوم می شود.

با آداب و رسوم ترکمن ها آشنا شوید

ترکمن ها را انجام هر کاری را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند.



به گزارش باشگاه خبرنگاران، یکی از آداب و رسوم ارزشمند ترکمن ها در ترکمنستان ، احترام به سفره و نان است. در اکثر موارد در این کشور ، در باره ی «سفره» اصطلاح روسی  «سِوِتوی» یعنی جایگاه پاک و با ارزش را بکار می برند ، زیرا نعمت خدا یعنی نان در آن قرار می گیرد. آنها پا گذاشتن روی سفره را بی احترامی بزرگی می دانند. در مراسم استقبال از مقامات و روسای جمهوری کشورهای خارج در این کشور نیز این موضوع رعایت می شود. به این ترتیب که در بدو ورود مهمان عالیمقام ، استقبال کنندگان قرصی نان و ظرف کوچکی از نمک را در یک سینی گذاشته و مقابل مهمان می گیرند. رسم بر این است که مهمان ، اندکی از نان را می کند و آن را می خورد. به نظر می رسد این امر ـ که سنتی اجدادی است ـ برای نمک گیر کردن مهمان صورت می گیرد ؛ به این معنی که کشورها به تعهداتشان وفادار باشند و احیاناً به این کشور خیانت نکنند. 

یکی دیگر از عقاید پسندیده ی مردم این کشور ، اعتقاد به خواست و مصلحت خدا در تمامی امور زندگی است. آنها در تصمیم گیری هایشان برای انجام هر کاری ، آن را منوط به خواست خدا می دانند و برای باریتعالی عباراتی نظیر «الله جان» و «خدای جان» بکار می برند. میزان عقیده ترکمنستانی ها به موضوع تقدیر و قسمت چنان است که روایتی را در باره ی آن می گویند که مضمونی شبیه به مطایبه دارد. روایت رایج چنین است: «روزی مرد ترکمن به خانه رسید و از همسرش خواست پلو بپزد. همسرش گفت: «پلو را می پزم. اگر قسمت باشد ، تو آن را خواهی خورد.» مرد که گرسنه بود ، گفت: «من حتماً آن را خواهم خورد.» پلو پخته شده و سفره پهن می شود. مرد خانه ، تا سر سفره نشست تا پلو را بخورد ، در زدند. شخصی آمده بود و با مرد کاری واجب داشت و به همین خاطر ، او را با خود به بیرون از خانه برد. مرد تا پاسی از شب ، به خانه نیامد. نصف شل بود که به خانه آمد و در زد. همسرش پرسید: «کیستی؟» مرد گفت: «اگر قسمتم باشد ، شوهرت هستم.» 

البته ناگفته نماند که روایتی شبیه به این ، در مجموعه ی مطایبات ما ایرانیان هم وجود دارد که به ملانصرالدین نسبت می دهند. 

یکی دیگر از این سنت های حسنه ، مربوط به آداب غذا خوردن آنهاست. ترکمنها خوردن غذا را با «بسم ا…» آغاز می کنند و بعد از خوردن نیز منتظر می شوند تا همه ی آنها که در جمع مشغول به خوردن هستند ، کارشان به پایان برسد. بعد یکی از آنها شروع به خواندن آیه و یا آیاتی از قرآن می کند و بعد دعا نموده و دست به صورتشان می کشند و می گویند «قبول بولسون!» (یعنی قبول باشد) 

ترکمن ها اعتقاد راسخی به نذر و صدقه دارند و به آن اصطلاحاً «صدقه» و یآ «خدا یولی» (راه خدا / و به عبارتی در راه خدا) می گویند. این گونه مراسم ، به بهانه های مختلف بین مردم برگزار می شود ولی اکثراً در شب های ماه مبارک رمضان ، ایام جمعه (برای شادی روح متوفیان) و یا در مناسبت های مختلف برگزار می شود. در این گونه مراسم ، غذایی پخته می شود و بین حاضرین در مراسم توزیع می شود. ترکمن ها گاهی این مراسم را برای رفع بلا و گشایش در کاها برگزار می کنند. 

از جمله عادات مردم ترکمنستان ، احترام به برخی از چارپایان است. به عنوان مثال ، ترکمنها با پشم شتر لباس می بافند و لحاف درست می کنند اما با آن ، جوراب نمی بافند و یا تشک یا زیرانداز نمی سازند و معتقدند که جوراب پوشیده می شود و زیر پا قرار می گیرد و بر روی تشک می خوابند و به اصطلاح لگدمال می شود. 

ترکمن ها هم مثل دیگر اقوام مشرق زمین ، به موضوع چشم زخم اعتقاد زیادی دارند. برای مقابله با چشم زخم ، آنها دو رشته نخ سیاه و سفید را به هم می تابند ـ که به آن «آلاجا» (رنگانگ) می گویند ـ و آن را به گردن کوکان می آویزند و یا به عنوان دستبند ، به مچ دست آنها می بندند.

مواردی که ذکر شد ، نمونه هایی کوتاه از سنت ها و آداب و رسوم رایج بین ترکمن های ترکمنستان است که اکثراً نیز با عقاید دینی آنها در هم آمیخته است. /ی2


درآمدی بر مردم‌ شناسی موسیقی ترکمن

درآمدی بر مردم‌ شناسی موسیقی تركمننگاهی گذرا بر پیدایش موسیقی در جوامع بشری

تاثیر موسیقی، سراسر جهان دیروز و امروز را درنوردیده است. در گذر سده‌ها، بشر همواره با موسیقی خو گرفته است. انسان‌های نخستین در هنگام شکار یا کار، هماهنگ با حرکات بدن آوازهایی می‌خواندند. در هنگام جنگ سرودهای حماسی می‌سرودند، و هنگام پیروزی در کارهای مهم، شادی خود را با آواز نمایان می‌ساختند. نخست این آواز و پایکوبی با کوبیدن دو قطعه سنگ به یکدیگر همراه می‌شد.
بعدها انسان دریافت که هر چیز آوای ویژه‌ای دارد. او پی برد که زه کمانش پس از کشیدن و رها شدن، صدای خوشایندی فراهم می‌کند، او پی برد که تنه‌ی تو‌خالی درخت، صدایی طنین‌دار دارد. این چیزهای ساده انسان را به اندیشه‌ی ساختن ابزارهای موسیقی انداخت. زه تبدیل به سیم و تار ابزار موسیقی شد، پس از آن دریافتند که سیم ها با کلفتی و درازای گوناگون صداهای مختلفی ایجاد می‌کنند. انسان‌ها با درهم آمیزی سیم‌های گوناگون توانستند، تنبوره‌، بربط، تار، سه‌تار و کمانچه بسازند. با پیشرفت بشر، سازها و ابزارهای موسیقی نوینی به وجود آمدند. به تدریج نوای آهنگ‌ها و چگونگی آواز خواندن بسته به موقعیت فرهنگ هر ملتی ریخت و یژه‌ی خود را یافت. بدین گونه در گذر روزگاران، انسان‌ها اندیشه‌هاو احساسات خود را به وسیله‌ی موسیقی بازگو کرده‌اند. (1)

بررسی فرهنگ مادی موسیقی سنتی ترکمن
از دیدگاه مردم‌شناسی موسیقی، قبل از اینکه به بررسی ویژگی‌های موسیقی و نقش و تأثیر آن در فرهنگ معنوی یک قوم پرداخته شود، نخست فرهنگ مادی موسیقی و ابزارهایی که اصوات موسیقی از آن به وجود می‌آید، مورد بررسی قرار می‌گیرد. از این روی نخست به چگونگی پیدایش و شکل‌بندی ابزارها و سازهای ترکمن پرداخته می‌شود.
درباره پیشینه‌ی ساز و آواز ترکمن‌ها، دانسته‌های اندکی در دست است. آگاهی ما درباره‌ی گذشته موسیقی این قوم از برخی متون پراکنده‌ی تاریخی و سفرنامه‌های جهانگردان آشکار می‌شود، بنا به برخی متون تاریخی «در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم میلادی- پایانه‌ی دوره‌ی ساسانی- گروهی از نوازندگان سمرقند و بخارا و کاشغر و تورفان در دربار چین به کار گماشته شدند و نوازنده‌ای ترکمن به نام «کوشا» یا «قوشا» بربط ترکمنی (باربیوت. باربیتوس به یونانی به پیدپه به چینی) را به همراه خود به چین آورد.(2)
«دوتار» یا به اصطلاحی «تامدیرا»، «تنبوره» مهم‌ترین ابزارهای موسیقی ترکمن‌ها می‌باشد. از دیگر ابزارهای موسیقی ترکمن می‌توان به نی و زنبورک اشاره کرد. نی یا «توتیک» خود به دو بخش «داش توتیک» (نی سنگی) و «قارقی توتیک» (نی معمولی) که میان دیگر چوپانان میهنمان هم کاربرد دارد.
«قوپوز» (زنبورک) سازی است که از دو کاسه‌ی کوچک و یک دسته‌ی چوبی و دو رشته تار تشکیل شده و صدایی شبیه به صدای زنبور دارد. این ساز بیشتر در هند متداول بوده است.(3)

کمانچه «قیجاق»
این ابزار موسیقی در روزگار ساسانیان «قیجاق» نام گرفته، و در روزگار قاجاریه اولین بار در ترکمنستان رایج شده است. در روزگار ناصرالدین شاه (حدود نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی)، آن را شخصی کُرد تبار به نام «علی سعید» به میان ترکمن‌ها آورده است. قیجاق «بین 700 تا 800 میلی متر درازا دارد که به بخش گردی به اندازه نارگیل پیوند یافته است. تارهای آن از یال اسب درست شده است.(4) نخست سیم‌های آن ابریشمی بوده، ولی اکنون از سیم‌های ماندولین استفاده می‌شود. شمار سیمهای کمانچه چهار عدد است. کاسه‌اش از چوب و صفحه آن از پوست است که میان آن کلفت‌تر از دیگر بخش‌هاست و خرک آن از چوب عناب و دسته آن مخروطی شکل می باشد.(5) 

دوتار «تامدیرا» یا «تنبوره»
درباره‌ی ریشه‌ی پیدایش «دوتار» نوشته‌های مستند، بسیار اندک بوده و آگاهی‌های درستی در دست نیست، ولی در بررسی اوراق تاریخی بنا به روایتی، پیشینه‌ی آن «به بیش از شش‌هزار سال می‌رسد. در ایران کهن و بیشتر ملت‌های خاور زمین، تنبوره در بسیاری از مراحل برای خود جایگاهی داشته است. باستان‌شناسان در پیرامون آرامگاه حضرت دانیال نبی واقع در شوش، هنگام حفاری تندیس دو مرد را به دست آورده‌اند که هر کدام سازی در دست داشته‌اند که در دست یکی از آنها «تنبوره» و در دست دیگر «بربط» دیده می‌شد. باستان‌شناسان پیشینه‌ی این اثر ارزشمند تاریخی را پیش از ظهور حضرت موسی (ع) یا به روایتی سه تا چهار هزار سال پیش از زایش مسیح بازگو کرده‌اند.(6)
«هنری جورج فارمر» در کتاب نامدارش «تاریخ موسیقی خاور زمین» بنا به استناد منابع عربی تنبوره «دوتار» را از آنِ مردم سِدوم (لوط) می‌داند، هر چند که متون دیگر، آن را «بسایی» می‌دانند.(7)
سده‌ها پیش از ظهور اسلام، ملت‌ها و اقوام یاد شده و دیگران در مراسم مذهبی، جشن‌ها، پیشواز از بزرگان و مقامات معنوی نیز برای تهییج سپاه و ترویج آیین جوانمردی و بیدار نمودن وجدان افراد و تشویق مردم به پرداختن به درون خود تنبوره را به کار می‌بردند.(8)
بر پایه‌ی روایات اسلامی آن را نخستین بار یکی از پیروان حضرت علی (ع) به نام «بابا قنبر» ساخته است؟! (9) «فارابی به تفصیل از دو گونه تنبوره سخن می‌گوید و آن‌ها را بازگو می‌کند. یکی تنبوره قدیمی روزگار جاهلی به نام تنبوره المیزانی است که در این زمان تنبوره البغدادی نامیده می‌شده و دیگری تنبوره الخراسانی است که بر پایه‌ی فاصله‌ها دولیما و یک کوما، زه‌بندی (پرده‌بندی) می‌شده است. در این زمان، از هر دو گونه‌ی یاد شده، در سوریه یافت می‌شده است. اما فارابی می‌گوید در بغداد و نواحی غربی و مرکزی آن بیشتر گونه نخست معمول بوده است، در حالی که تنبور گونه‌ی دوم به خراسان و نواحی واقع در شرق و شمال آن اختصاص داشته است.(10)
برای پی بردن به حضور تنبوره در بخش‌های گوناگون ایران، کافیست به موسیقی اقوام باشنده در این سرزمین نگاه شود که در این صورت نتیجه‌ی آشکار آن، نمودار گستردگی قلمرو تنبوره در ایران خواهد بود. در جاهایی مانند خراسان و بیشتر جاهای پیرامون آن و مرز میان خراسان و دریای خزر، در میان قبیله‌های ترکمن تنبوره رواج فراوان دارد.(11)

ساختمان و اجزای دوتار
دوتار به روی هم از بخش‌های زیر تشکیل شده است: 1- کاسه «کاسه» 2- دسته «ساپ» 3- صفحه «قاپاق» 4- پرده «پرده» 5- گوشی‌ها «قولاق» 6- سیم گیر «بوینوز» 7- خرک روی دسته «شیطان اِشک» 8- سیم «تار» 9- خرک روی صفحه «اِشِک»
برای ساخت کاسه و صفحه از چوب درخت توت، برای ساختن دسته از چوب درخت زردآلو «اریک»، برای ساختن گوشی‌ها از مفتول برنجی، برای ساختن پرده‌ها از سیم‌های مفتولی، برای ساختن خرک روی صفحه از چوب درخت توت و یا گردو، برای ساختن خرک روی دسته و سیم‌گیر ازشاخ استفاده می‌شود.

اسامی پرده‌های دوتار
پرده‌های دوتار، هر یک آهنگ ویژه‌ای می‌سازد. این پرده‌ها بر روی هم از پشت سر هم آمدن سیزده پرده تشکیل یافته است. نام‌های پرده‌ها به ترتیب از بالا به پایین عبارتند از:
1- باش پرده 2- نوایی پرده 3- یوقارقی آچیق پرده 4- یوقارقی قیامت پرده 5- بأّش پرده 6- گنگزِو پرده 7- آشاقی آچیق پرده 8- ترکمن پرده 9- اوغورجا پرده 10- گؤنی پرده 11- آشاقی قیامت پرده 12-کیچی شیروان پرده 13- اولی شیروان پرده.

بررسی فرهنگ معنوی موسیقی سُنتی ترکمن
نگاهی گذرا بر پیشینه‌ی تاریخی موسیقی سنتی ترکمن
در روزگار آق‌ قویونلو‌ها (روزگار فرمانروایی ترکمن‌ها)، و با پشتیبانی سلجوقیان و غزنویان موسیقی ترکمن در اوج و شکوفایی قرار گرفت و تاثیر آن به سرزمین‌های گوناگون از جمله حلب، دیار بکر، شیروان، گنجه، بخشی از ارمنستان، گرجستان و آذربایجان موثر افتاد. بیشتر آثار آدبی پربار چون (دده قورقوت)، (کور اوغلی)، (زهره و طاهر)، (شا‌ه صنم – غریب)، (حویرلیقّا – همراه)، (صایاد – همرا)، (یوسف – احمد) همگی در این روزگار در شکل ادبیات شفاهی (عامه) به وجود آمدند که به دست باغشی‌ها (اوزان) یعنی (نوازندگان) به ترانه تبدیل شده و به دیگر ملت‌های همسایه رسید. به گونه‌ای که کوراوغلی با حماسه شورانگیز خود چنان بر ادبیات دیگر ملت‌ها راه یافت که هر قومی آن را از آن خود می‌داند.
پس از فروپاشی فرمانروایی آق ‌قویونلوها، و دنباله‌ی گسترش دولت صفویه که نادرشاه به روی کار می‌آید. این روزگار نه تنها روزگار سرکوبی قوم ترکمن است، بلکه روزگار سرکوبی موسیقی ترکمن نیز می‌باشد به گونه‌ای که موسیقی ترکمن دچار ایستایی و سرخوردگی می‌شود.
موسیقی و ادبیات این روزگار، برگرفته از شرایط سیاسی- اجتماعی- روانی جامعه، قالبی اندوهگین دارد. از این روی تا روزگار آق قویونلوها، موسیقی ترکمن بیشتر حماسی است و در مرحلحه دوم، پس از صفویه درون‌مایه‌ای غم ‌بار و یأس ‌آلود دارد. مرحله پس از آن، موسیقی سنتی ترکمن به روزگار پیش از فروپاشی نظام شوروی می‌رسد که در ترکمنستان با درون‌ مایه‌های نوتر و پیشرفته‌تر به شکلی انقلابی بر پایه‌ی ادبیات متعهد پیشرو و پیشتاز، شکل سیاسی – توده‌ای می‌گیرد.

اشکال اجرای موسیقی ترکمن
موسیقی ترکمن را می‌توان به سه شکل (الف- سازی، ب- آوازی، ج- ساز و آوازی) بخش کرد.
الف- سازی: در این شکل، نوازندگان تنها به نواختن دوتار در مقام (نوایی) برآمده و‌آواز خوانده نمی‌شود.
ب- آوازی: لالایی مادران «هوودی»، مولودخوانی، نوحه خوانی و ذکر، از گونه‌های موسیقی آوازی بدون ساز می‌باشند.
ج- ساز و آوازی: شورانگیز‌ترین شکل اجرای موسیقی ترکمن می‌باشد. نقل خوانی، شب‌خوانی، چوپانی خوانی و لأله خوانی نمونه‌هایی از این شکل می‌باشند.

موسیقی ترکمن از نگره‌ ی نقش پیام‌ رسانی و تاثیر‌گذاری به دسته‌های زیر طبقه‌بندی می‌شوند:
1- موسیقی عاطفی: این نوع موسیقی تنها به شیوه‌ ی آواز اجرا می شود؛ که در قالب لالایی (هوودی) مادران که با نوایی غم‌انگیز، احساسات و آرزوهای خویش را نسبت به فرزندانشان ابراز می‌دارند.
2- موسیقی تغزلی: این موسیقی به دو شیوه‌ی (لأله خوانی) و (چوپانی خوانی) بخش می‌شود.
(لأله) را دختران جوان، میان هم ‌سالان خود اجرا می‌ کنند، و در چوپانی خوانی – که بیشتر به دست چوپانان صحرا انجام می‌گیرد – با اشعاری در دوری یار، با همراهی نی نواخته و خوانده می‌شود.
3- موسیقی حماسی- رزمی: این گونه موسیقی به شکل «نقل‌خوانی» است. در گذشته؛ اشعاری حماسی – رزمی، توسط باغشی‌ها برای برانگیختن جوانان در نبرد با ستمکاران انجام می‌گرفته است.
4- موسیقی بزمی: اینگونه موسیقی، در جشن‌ ها و مراسم‌ عروسی به همراه اشعاری که آمیخته از ستایش زندگی است، با کمانچه و دوتار نواخته می‌شود. «شب‌خوانی» نمونه‌ای از این گونه موسیقی است که در شب‌ها و مراسم ویژه‌ی مذهبی توسط نوازندگان نواخته شده و سرور و شادی مردم را فراهم می‌نمایند.
5- موسیقی آیینی: این موسیقی در آیین‌ها و مراسم ویژه‌ی مذهبی به کار گرفته می شود که در اشکال «مولود‌خوانی»، «نوحه‌خوانی»، «ذکر و پرخوانی» انجام می‌گیرد. مولود‌خوانی در مساجد به مناسبت جشن‌های مذهبی اجرا می‌شود.
نوحه‌خوانی بیشتر توسط زنان، در مراسم سوگواری، در ریخت اشعار غم‌انگیز خوانده می‌شود و ذکر و پرخوانی توسط پرخوان که با استفاده از نوازندگان در صدد درمان بیماران روانی است.(12)

دستگاه‌های موسیقی سنتی ترکمن
در هر دستگاه موسیقی، پرده‌های گوناگونی هست که در آن سبک می‌نوازند و در دستگاه دیگر نبوده و یا بسیار کم معمول است. دستگاه‌های موسیقی ترکمن به چهار گونه بخش می‌شوند:
1- تشنید 2- نوایی 3- قیرقلار 4- مخمّس.

سبک‌های موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی بزرگ ترکمن را «مقام» می‌گویند، تاکنون نزدیک به پانصد مقام از ایام قدیم به روزگار ما رسیده است که هر کدام سبک و میزان‌های ویژه‌ای دارد. مقام‌های ترکمنی هر کدام بیانگر رخدادی‌اند که مردم ترکمن در گذر تاریخ با آن روبرو شده‌اند به طوری که هر مقام داستان یک رخدادی است.
موسیقی ترکمن به چهار سبک بخش می‌شود که بر اساس پراکندگی قومی و جغرافیایی در سرزمین‌های ترکمن نشینی نام‌گذاری شده است. 
1- سبک سالیر- ساریق: در ترکمنستان، سرخس، ماری از این سبک پیروی می‌کنند.
2- سبک یموت - گوگلان: خود به چند شاخه فرعی بخش می شود و در این سبک داستان‌سرایی معمول بوده است. «چاودر- یول» هم از سبک یموت گوگلان پیروی می‌کند.
3- سبک دامانا.
4- آخال تکه.
در این سبک‌ها لهجه تفاوت دارد. سازها و آوازها یکی است. ولی تُن صدا، کِشش. غلظت، زیر یا نرم بودن صدا فرق می کند. بر پایه‌ی جایگاه جغرافیایی زیستگاه، حتی می‌توان سبک موسیقی طایفه‌های آن‌ها را شناخت. برای نمونه دامنه یول، بیشتر در سرزمین‌های کوهپایه‌ای مرسوم است. برخی از سبک‌هایی که از سبک‌های اصلی جدا شده‌اند، (ماری یول، حیوه یول، آرقاج یول، آخال یول) هستند. بر روی هم در هر سبک مقام‌های بسیاری و از هر مقام آواز‌های بسیاری به وجود می‌آید.

زبان و مضامین موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی سنتی ترکمن بازگو کننده‌ی باورها، دردها، رنج‌ها، شادی‌ها، آرمان‌ها، آداب و سنت‌ها، فرهنگ و تاریخ ترکمن است. زبان این موسیقی بیانگر ادبیات شفاهی گویای قوم ترکمن است. سازها از زبان و دل مردم واز ادراک غم و شادی‌های آن‌ها مایه گرفته و بازتاب شرایط اجتماعی روزگار خود می‌باشد، در مضامین موسیقی ترکمن عشق به آزادی، آگاهی و فرمانروایی محرومین، همبستگی، دلاوری و برادری آکنده است. موسیقی ترکمن از این روی غم‌انگیز است که در روزگاران گذشته، زندگی این قوم در هرج و مرج و کشتار و غارت فرمانروایان گذشت. موسیقی ترکمن زمانی به ناله می‌آمد که قدرت‌ها بر سر تصرف سرزمین ایران به خونریزی می ‌پرداختنند. موسیقی ترکمن آیینه‌ی تمام نمای فرهنگ و تاریخ قوم ستم‌دیده ترکمن است. از این روی موسیقی ترکمن موسیقی لهو و لعب نیست، درون‌مایه‌های موسیقی ترکمن بسیار گسترده و گوناگون است. سازهای باغشی‌های ترکمن همچنان همراه با مردم در سختی‌ها و رخدادهای تلخ این قوم، رنج کشیده است. این موسیقی برای هر کسی پیامی دارد که می‌تواند بر پایه‌ی آن خود آن را برگزیند. زبان موسیقی ترکمن مخاطبان خود را می‌شناسد؛ وقتی که ساز نواخته می‌شود با مردم ساده‌دل صحرا حرف می‌زند. 

ویژگی‌های موسیقی سنتی ترکمن
موسیقی سنتی ترکمن جزو ریشه‌دارترین موسیقی‌های جهان به شمار می‌رود. چرا که در هیچ گوشه‌ای از آن، قطعات موسیقی دیگر ملت‌ها راه نیافته است. از دلایل منحصر به فرد بودن این موسیقی این استکه این موسیقی به علت مهاجرت همیشگی ترکمن‌ها و گریز از دست فرمانروایان ستمگر و یکجانشین نبودن زندگی عشایری، دست نخورده مانده است و دیگر این که موسیقی ترکمن تنها موسیقی است که با یک مضراب، دو نت را می‌شود نواخت. ویژگی جدا کننده‌ی دیگر آن این است که ریشه‌ی مضراب سازهای ترکمن ملهم از محیط طبیعی و پیوند آن با زندگی اجتماعی و عشیرتی ترکمن می‌باشد واز صدای پای سم‌های اسب و شانه‌ای که بر دار قالی کوبیده می‌شد، الهام گرفته شده است. از آن جایی که می‌توان گفت که بیشتر اوقات زندگی ترکمن‌ها بر روی اسب سپری می‌شده، ریتم این موسیقی را هم گام با صدای پای اسب و در آلاچیق هنگام نواختن بر اساس هماهنگی ضربه زدن شانه‌های دار قالی زنانشان نواخته می‌شده است، از این روی هر سازی که این ریشه و آهنگ را نداشته باشد از آهنگ موسیقی سنتی ترکمن به دور است. از سویی موسیقی سنتی ترکمن موسیقی لهو لعب نیست، یعنی با سازهای آن نمی‌شود پایکوبی کرد، ضد ضرب است، آهنگین نیست، در بسیاری از سازهایی که اندوهگین نیست و تغزلی است حتی نمی‌توان دست هم زد، لذا در میان این قوم رقص ملی وجود نداشته است. آن مراسمی هم که به نادرستی رقص خنجر نامیده می‌شود، ذکر خنجر است که ریشة ان به تصوف و سماعی برمی‌گردد که به دست صوفیان انجام می‌گرفته است و این خود به روزگار پیش از اسلام به آیین شمن‌ها برمی‌گردد که پس از آن به کیش تصوف وارد شده است، و در جشن‌های دوهزار و پانصد‌ساله‌ی شاهنشاهی بدان رقص خنجر نام نهادند.
درباره‌ی تقدم و تأخر پیدایش آواز و موسیقی، موسیقی سنتی ترکمن به دو دسته بخش می‌شود:
دسته اول: آهنگ‌هایی است که به خاطر رخدادی تاریخی و الهام از طبیعت، نخست سازهای آن ساخته شده است، مانند: «شوردان تاپیلدی (از کویر پیدا شد) یا «حاجی قولاق» (حاجی باغشی دست بریده).
دسته دوم: آوازهاو شعرها، نخست سروده شده. و سپس سازهای آن‌ها به وجود آمده است. مانند: «اِنه»، باغشی‌ها صدایی از گلو هنگام خواندن آواز بیرون می‌کنند که به آن (جوق جوق) می‌گویند و می‌توان گفت، توانمندی و آوازه‌ی خواننده‌ی آواز در ادای هنرمندانه‌ی آن است.
دشوار بودن نواختن سازهای ترکمن یکی از ویژگی‌های موسیقی ترکمن می‌باشد. برای نمونه فن نواختن دوتار بسیار پیچیده و سخت است، چرا که دو سیم را باید در یک زمان به حرکت درآورد. از این روی برخی آن را «بخیل آغاچ» یعنی (چوب بخیل) گفته‌اند.
موسیقی ترکمن یک موسیقی تصویری است و فرد هنگام شنیدن یک مقام اگر داستان آن ساز را بداند میتواند همگی رخدادهای داستان را به راحتی در ذهن تصویر کند. به طور مثال در مقام گوگ‌تپه، اشاره به نبرد خونین و از دست دادن دژ و بخش‌هایی از سرزمین ترکمن به دست ارتش روسی در 1881 میلادی دارد که فرد شنونده به خوبی می‌تواند تجسم کند که چگونه شیرزنان ترکمن شبانه‌روز در آن دژ، جان بر کف از حقوق خویش پشتیبانی کرده و خونشان ریخته شده است. 
از سویی موسیقی ترکمن جزو سازهای جهانی کهن به شمار می‌رود. چون از نت جهانی پیروی کرده (دو،ر،می،فا،سل،لا،سی) و 4/1 پرده (سوری کورون) ندارد، این پرده در سازهای سنتی ایران مانند سه‌تار موجود می‌باشد. موسیقی ترکمن برای کسانی که از تاریخ و فرهنگ قوم ترکمن و چگونگی سازها آگاهی نداشته باشند، دریافت شدنی نیست. در جشنواره‌ی موسیقی در سال 66- 1365 شمسی، استاد زنده‌ یاد حنانه می‌گوید: ما از موسیقی سنتی ترکمن چیزی نمی‌دانیم، ولی این را می‌فهمیم که مشحون و متاثر از طبیعت است، اگر ماجرای هر ساز را برایمان بازگویند، ما با شنیدن هر ساز به آسانی می‌توانیم همان گونه که هست آن را در ذهنمان تصویر کنیم.
درباره‌ ی توان موسیقی ترکمن «اوسپنسکی» پژوهشگر روسی که به موسیقی ملل پرداخته، می‌گوید: خاور زمین را گشتم و همه‌ی سازهای آنان را گوش دادم، تنها سازی که تا سحرگاهان مردم را به خود سرگرم می‌کرد موسیقی ترکمن بود. در بررسی‌هایم به این نتیجه رسیدم که دلنشین‌ترین سازها در بین ملت‌ها دوتار ترکمنی است.
موسیقی شناسان در جشنواره فیلم فجر ایران درباره فیلم «عاشیق غریب» می‌گویند: هنرمندان ترکمن قوانین حاکم بر موسیقی را به درستی رعایت کرده و این موسیقی جزو موسیقی کلاسیک به شمار می‌رود. از سویی با کم بودن ابزار موسیقی و سادگی آن، توانا به آفرینش آهنگ‌هایی با پیچیدگی شگفت‌انگیز شده‌اند.

نقش و کارکرد (فونکسیون) موسیقی ترکمن
همچنان که گفته شد موسیقی ترکمن مجموعه‌ی موزون نغمه‌هایی است که با باورها و فرهنگ معنوی به خصوص محیط زیست این قوم پیوند یافته است. موسیقی ترکمن زبانی نمادین برای انتقال دریافت‌ها و بازگویی احساسات قوم ترکمن به شمار می‌رود. چرا که در گذشته از دل مردم مایه گرفته است و همه‌ی پیوند‌های معنوی از راه باغشی‌ها پراکنده می‌شده و به مانند راهپیوند طایفه‌های دور افتاده عمل نموده و در یکپارچگی و همبستگی اجتماعی قبیله‌های ترکمن و تأثیرگذاری در روحیات ملی، آداب و سنن نقش مهمی ایفا می‌کرده است. خدمت بزرگ موسیقی به ادبیات ترکمن این است که در گذر تاریخ نقش نگاه دارنده‌ی ادبیات شفاهی و عامه را همین ساز‌های موسیقی به نوشتن درآمده‌اند، باغشی‌ها برای شناسایی ادبیات گذشته به دوتار شکل داده و سازها را پیچیده‌تر و گوش‌نواز‌تر کرده و آن را به نسل حال و آینده انتقال داده‌اند. از این روی باید گفت که ادبیات شفاهی نقش به سزایی در بالندگی موسیقی ترکمن داشته است. 
موسیقی ترکمن در گذشته در بالندگی و تبلیغ مذهب نقش ارزنده‌ای را انجام داده است، به گونه‌ای که مبلغین مذهبی، در عزا و عروسی با سرودن اشعار مذهبی با همت باغشی‌‌ها، تبلیغ مذهبی می‌کردند، در روایات تاریخی پیوند مذهب با موسیقی فراوان بوده. پس از اسلام مذهبیون موسیقی را می‌شناختند و می‌نواختند. بیشتر باغشی‌ها مکتبی‌ها بوده‌اند که قرآن را با صدای بلند می‌خواندند، در این میان می‌توان به نقش «پُرخان» و پیوند خواندن اشعار او با آوای ویژه که «ذکر» نام دارد نام برد، عرفا و تصوف نقشبندیه‌ی ترکمن هنگام اجرای آن به حال ذکر و سماع فرو می‌رفتند.
از دوران ناصرالدین‌شاه به بعد موسیقی در تمام ایران از جمله در مناطق ترکمن‌نشین ایران ممنوع شد. پس از آن برخی روحانیون که از موسیقی بینشی متضاد از آن به مانند ابزاری برای بهره‌گیری در دگرگونی‌های اجتماعی، فرهنگی داشتند. به پیروی از خان‌ها، دوتار را چوب شیطان نامیدند.

نامگذاری «باغشی» در موسیقی سنتی ترکمن
نوازندگان موسیقی ترکمن «باغشی» نام دارند، که معنی آن گوناگون است «در روزگار «ایغورها» باغشی به کسی گفته می‌شد که خط اویغوری را می‌توانست بخواند و یا در زبان چینی کلمه‌ی «باغشی» از کلمه‌ی «پاکشی» به معنای اُستاد و کسی که حالات «شامان» را به خود می‌گرفته نامیده می‌شده است، و برخی نیز باور دارند «باغشی» ریشه‌ی آریایی داشته، به معنی بخش کردن و پیشکش آمده و گروهی باور دارندکه این اصطلاحی معنوی است.(13)
بنا به روایت «حسن‌قلی مؤیدی»: باغشی کلمه‌ای است سانسکریتی و در اصل به معنی عالم مذهب بودایی است و از باغشیان گروهی را که به گوشه‌گیری سر می‌کرده‌اند توین می‌گفتند. از این باغشیان گروهی را به عنوان دبیری و کتابت به خدمت خود گرفتند و فرمانروایان مغول در باب جادو نیز از آن گروه استفاده می‌کردند و به همین مناسبات کلمه‌ی باغشی در میان مورخین گذشته معانی بت‌پرستی و عالم به جادو و منشی کاتب را پیدا کرده است.(14)
«رسالت و خدمت بزرگ باغشی‌ها به موسیقی، ادبیات عامه (شفاهی) و بالندگی سیاسی، اجتماعی توده‌ها»
«باغشی‌ها نیز، به سُنت بازمانده از «دده‌قورقود» فرزانگانی هستند که سینه‌شان گنجینة داستان‌های حماسی و عاشقانه، افسانه‌ها و نغمه‌ها و ... خلق است.»(15) «این گویندگان و نوازندگان مردمی از روزگاران گذشته در میان توده شعر می‌گفتند، موسیقی شعر خود را می‌ساختند و در روزهای شادی و در هنگام رنج با مراسم ویژه و سزاوار توجه، در سرور یا اندوه مردم شریک می‌شدند. به مردم شادی می‌بخشیدند؛ در حقیقت آنان یک گونه هنرمند، هنرپیشه، خواننده، سراینده و ... ایفا‌گرانی هستند که از میان خلق برخاسته‌اند، خواسته‌های آن‌ها را در مراسم غم و سرور بیانگرند و همراه خواسته‌های زمان با زبان شعر و موسیقی با مردم همآوازند و ایفای نقشی ارزنده می‌کنند. فعالیت هنری اینان از آغاز به مانند پایه، آغاز و بنیان هنر و فرهنگ هر قومی به شمار می‌آمد و می‌آید، آنها در پیشرفت فرهنگ و هنر خلقی پیوسته نقش مثبت بازی می‌کرده و خدمتگزاران راستین هنر و شعر بوده‌اند و هستند. خدمت بزرگ و بنیادین اینان در درازای سده‌های تاریخ در انجام نقش‌های خویش بر آشکار ساختن زورگویان و ستمکاران. پشتیبانی از ستمدیدگان، برانگیختن همگان بر پایداری در برابر خداوندان زر و زور، دلداری مردم در برابر سختی‌ها و رخدادهای روزگار و دعوت مردم به صلح و یکرنگی، تلاش، آفرینندگی، انسانیت و انسان‌یاری بوده است. باغشی‌های ترکمن غیر از سروده‌های خود از اشعار شاعران و ادیبانی بزرگ هم ‌چون مختومقلی فراغی، ملانفس، محمد‌ولی کمینه، مسکین قلیچ و ... را گزینش و با نواختن سازهای موسیقی می‌خوانند.» (16)
باغشی‌ها زبان گویای مردم ترکمن بوده و در روزگاری که نگارش نبود، رسالت بزرگ دنبال کردن روایات، داستان‌ها، نقل‌ها و به طور بنیادی حرکت تاریخی – فرهنگی را مردانه به دوش کشیدند. نخستین گروه از این رادمردان را می‌توان «بابا قورقود» قهرمان دوره‌ی اوغوزی و پیشگوی قوم دانست، وی با «قوپوز» خود داستان‌های عامیانه‌ی اوغوزها را برای ما به یادگار گذاشته با نام «اوزان» مطرح است.
باغشی‌ها ترکمن در طول تاریخ سراسر رنج، شادی‌ها، دردها و آرزوهای مردم را با «دوتار» خود که به آن «تامدیرا» (تنبوره) نیز می‌گویند بازگو کرده‌اند.(17) در تاثیر پذیری مردم و دگرگونی روحیات از باغشی‌ها «وامبری» می‌نویسد: «آواز باغشی که اشعار مخدومقلی را در آن جا می‌خواند خیلی دوست داشتم و خاطره‌اش هرگز از ذهنم بیرون نخواهد رفت، به ویژه در «اترک» که چادر یکی از این «باغشی‌ها» با ما همسایه بود و بیشتر شب‌ها را با ما می‌گذرانید و هرگز نمی‌توان فراموش کرد، وقتی دوتار خود را به همراه می‌آورد، فوراً جوان‌ها اطراف او گرد می‌آمدند و او با آهنگ‌ها و داستان‌های پهلوانی خود، همه را محفوظ می‌کرد.»(18)
«جورج تامسون» در کتاب «خاستگاه زبان، اندیشه و شعر» می‌نویسد: «وقتی در اترک بودم، یکی از این خُنیاگران در نزدیکی ما چادری داشت. شبی به دیدار ما آمد و سازش را با خود آورد، انبوه مردان جوان بود که از گوشه و کار می‌آمدند و دورش حلقه می‌زدند و او خود را موظف می‌دید تا با سرودهای قهرمانی آن‌ها را سرگرم کند، آوازش از صداهایی تشکیل می‌شد که بیشتر به نعره می‌مانست و در آغاز با ضربه‌های ملایم بر سیم‌های ساز همراهی می‌شد ولی هنگامی که به هیجان می‌آمد با ضربه‌های وحشیانه‌تری، ساز می‌نواخت، هر اندازه نبردی که توصیف می‌کرد داغ‌تر می‌شد، اشتیاق خواننده و شنوندگان جوانش فزونی می‌گرفت؛ صحنه به راستی گویی به میدان کارزار تبدیل شده بود. چادرنشین‌های جوان که از ته دل ناله می‌کردند کلاه‌هایشان را به هوا پرتاب می‌کردند و دست‌های برافروخته خود را در میان موهایشان فرو می‌بردند، گویی آن‌قدر به خشم آمده بودند که با خود می‌جنگیدند.»(19)
«تاریخ موسیقی ترکمن نام آوارانی چون «شوکر باغشی» «قره‌دالی گوگلن» «یاد باغشی» و «مختومقلی قارلی» دارد، ترکمن‌ها روایت می‌کنند که توان اعجاز دوتار از یک قشون بیشتر است. یکبار که برادر «شوکر باغشی» را خان خیوه به اسارت برده بود، او توانست با پیروزی بر نوازنده‌ی دربار، برادرش را از چنگ خان نجات دهد و یا داستان زندگی «حاجی قولاق» بازگو کننده‌ی ستمی است که بر این گروه توسط خان‌ها و بگ‌ها رفته است، به گونه‌ای که دست‌های نوازنده را خان می‌برَد تا دیگرنتواند بنوازد.»(20)
از لحاظ ترتیب تاریخی باغشی‌های ترکمن بدین ترتیب‌اند: «قارا شاهیر، جبار باغشی، کور قوجالی، پتک باغشی، حالی نیاز باغشی، چولاق باغشی، دولت دوردی، قره دالی گوگلان، دوردی باغشی، جان دوردی قیجاق‌چی، ایلک باغشی، بک گلولی، همراه قیجاق‌چی، عالی باغشی، کرحال،نوبت نیاز.(21) و در عصر کنونی «سخی جبار»، در رشد موسیقی ترکمن سهم به سزایی داشته است.

روحیات و سلوک باغشی در گذشته و امروز
باغشی‌ها در گذشته با مردم بوده‌اند، در عزا و عروسی آنان شرکت می‌کردند و باغم آنها نزدیک بودند و افرادی چون چاودر باغشی، قارا دالی گوگلان، کل باغشی (الله بردی باغشی)، مختومقلی قارلی و در ایران مأمی باغشی (بدراق)، قوجه باغشی و ... رسالت تاریخی خود را انجام داده‌اند و به فرهنگ مردم توجه داشته‌اند.
متاسفانه اندک کسانی هم بوده‌اند که از کیسه‌ی خان‌ها نان می‌خوردند و برای ثروتمندان می‌نواختند که این گروه در دل مردم جایی نداشته‌اند. آن‌چه در بررسی و گفتگوی حضوری با استادان فن موسیقی انجام شد از دید روان‌ تحلیلی شخصیتی آن‌ها انسان‌هایی حساس، شیفته‌ی هنر بوده و کمتر به فکر مادیات هستند ولی سختی زندگی. آن‌ها را از پای انداخته، بی‌علاقگی و برانگیختن مردم و دوری نسل جوان از تاریخ و فرهنگ، آن‌ها را نسبت به هنر و آینده‌ی موسیقی ترکمن ناامید کرده است. آن‌گونه که از دید ذوق هنری در یک بحران و ایستایی قرار گرفته‌اند. آن‌ها در پیوند با چگونگی دلبستگی ‌شدید خویش به موسیقی، داشتن عرق ملّی، دلبستگی به ادبیات وتاریخ قومی، روحیه‌ی لطیف هنری در پیوند با فرهنگ ریشه‌دار نیاکان، حضور در مراسم نوازندگان و دلبستگی به زندگی پرماجرای باغشی‌ها که از بزرگانشان شنیده‌اند به این رشته هنری روی آورده‌اند.

جایگاه کنونی موسیقی سنتی ترکمن از دیدگاه استادان
از دیدگاه استادان و نوازندگان، موسیقی سنتی ترکمن با شتاب رو به ناتوانی می‌رود، بدین جهت دیگر نمی‌تواند رسالت خود را هم‌چون گذشته انجام داده و نقش و تاثیر‌پذیری خود را برای مردم از دست داده و رفته رفته از آن‌ها جدا می‌افتد، عوامل گوناگونی در این بحران نقش دارند، که قسمتی از آن به روحیات مردم در روزگار کنونی برمی‌گردد.
از عوامل دیگر این ایستایی، گرایش جوانان به موسیقی لهو و لعب، به علت تاثیر‌پذیری بسیار فرهنگ و پیوندهای جهانی است که غرب در تلاش جذب جوانان کشورهای کم‌رشد می‌باشد، علت‌های دیگر قابل دریافت نبودن بیان موسقی سنتی است، بیشتر جوانان از تاریخ و فرهنگ خود آگاهی ندارند و دریافت موسیقی سنتی نیاز به این آگاهی دارد،‌ از جهتی مادیات و شهرنشینی و دگرگونی روحیات موسیقی سنتی را تکراری و درون‌مایه‌های آن را در ناسازگاری با شرایط حاکم اجتماعی می‌نماید. از علت‌های دیگر کم‌توجهی مسوولین امر، از هنرمندان ترکمن است.
از سویی کار بیشتر هنرمندان در ناسازگاری با هنرشان بوده و آن‌ها درگیر مشکلات مادی‌اند و کمتر به موسیقی توجه دارند، دیگر جوانان چون گذشته برای یادگیری به موسیقی سنتی روی نمی‌آورند و نبود کانون‌های آموزشی موسیقی سنتی ترکمنی از عواملی است که در این ایستایی می‌توانند نقش داشته باشند. به هر حال شاید با بررسی دقیق‌تر و منطقی‌تر علت‌های این بحران و با درهم‌ آمیزی و هماهنگ کردن درون‌ مایه‌های آوازها همگام با دگرگونی‌های اجتماعی به ‌ویژه با روحیات نسل نو و با فراهم آوردن گونه‌ای پیوند منطقی با ادبیات نوین بتوان از اثرات فزاینده‌ی این ایستایی کاست.

پی‌نویس‌ها
1- نادژدا، گالاسووا، مقدمه‌ای بر شناخت موسیقی، ترجمه: علی اصغر چاراتی، نشر: دنیای دانش، 1353، صص 12-14 (نقل به اختصار)
2- عباس تشکری، ایران به روایت چین، نشر موسسه بین‌الملل، 1356، ص1.
3- فرهنگ عمید، جلد 2، تهران: امیر کبیر، 1363، ص1.
4- اصغر عسکری خانقاه، محمد شریف کمالی، ایرانیان ترکمن.تهران: نشر اساطیر، 1374، ص 197.
5- محمد حسین قریب، تاریخ موسیقی یا ساز و آهنگ باستان، 1362، ص 39.
6- سید خلیل عالی‌نژاد، «مقدمه‌ای بر شناخت تنبوره» فصلنامه موسیقی آهنگ، شماره یکم، ص 138، (نقل به اختصار).
7- هنری جورج فارمر، تاریخ موسیقی خاور زمین (ایران بزرگ و سرزمین‌های مجاور)، ترجمه: بهزار باشی، تهران: نشر آگاه 1366، ص 34.
8- عالی‌نژاد، پیشین، ص 142.
9- امین‌الله گُلی، سیری در تاریخ سیاسی، اجتماعی ترکمن‌ها، تهران: نشر علم، 1366، ص 285.
10- فارمر، پیشین، ص 289.
11- عالی نژاد، پیشین، صص 138-139.
12- بهروز اشتری، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم‌ شناسی سازمان میراث فرهنگی، چاپخانه انتشارات علمی و فرهنگی، 1371، صص 14-15.
13- گلی، پیشین، ص 285.
14- حسن قلی مؤیدی، قوم ایغور، مجله دانشکده ادبیات وعلوم انسانی، مشهد: دانشگاه فردوسی، سال دهم، شماره چهارم، زمستان 1353، ص 640.
15- مهرداد بهار، پژوهشی د راساطیر ایران. جلد اول، تهران: نشر طوس، 1362، ص 1.
16- محمد رضا بیگدلی، ترکمن‌های ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد. 1369، ص 475 (نقل به اختصار).
17- گلی، پیشین، ص 285.
18- آرمینیوس وامبری، سیاحت درویشی دروغین، ترجمه: فتح‌علی خواجه‌نوریان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1365، ص 411.
19- جورج تامسون. خاستگاه زبان. اندیشه و شعر، ترجمه: جلال علوی‌نیا، ص 62.
20- گلی، پیشین، ص 286.
21- پیشین.

کمال‌الدین ندیمی
« این پژوهش در مرکز آموزش دوره های کارشناسی ارشد تهران در سال 1375 در سمینار مردم شناسی ارایه گردید و نسخه‌هایی از آن در دست علاقمندان قرار گرفت. در ضمن از همگی کسانی که در بخش‌های میدانی این پژوهش به پژوهشگر یاری رسانیده‌اند قدردانی می‌گردد.»